1. the doctor asked the patient to disrobe
دکتر از بیمار خواست که لباس خود را دربیاورد.
2. The nurse disrobed the elderly patient expertly.
[ترجمه داوود] پرستار ماهرانه لباس بیمار مسن را دراورد
[ترجمه ترگمان]پرستار به طور ماهرانه بیمار را کشت
[ترجمه گوگل]پرستار بیمار سالمند را به طرز ماهرانه ای از بین برد
3. The Queen disrobed after the ceremony.
[ترجمه ترگمان]ملکه disrobed بعد از مراسم
[ترجمه گوگل]ملکه پس از مراسم خلع سلاح شد
4. The Queen disrobed after the coronation ceremony.
[ترجمه ترگمان]ملکه disrobed بعد از مراسم تاج گزاری
[ترجمه گوگل]ملکه پس از مراسم عروسی خلع سلاح شد
5. She was asked to disrobe and wait for the doctor.
[ترجمه ترگمان]از او خواست که لخت شود و منتظر دکتر شود
[ترجمه گوگل]از او خواسته شد که او را ببوسد و منتظر دکتر باشد
6. She stood up and began to disrobe, folding each garment neatly.
[ترجمه ترگمان]بلند شد و لخت شد و لباس را مرتب کرد
[ترجمه گوگل]او برخاست و شروع به فریب دادن کرد، هر لباس را به صورت منظم پوشانده بود
7. Autumn disrobes the trees of leaves.
[ترجمه ترگمان]آتم درخت ها رو صاف میکنه
[ترجمه گوگل]پاییز درختان برگ ها را از بین می برد
8. They walked to the vestry to disrobe, and finally dispersed quietly.
[ترجمه ترگمان]به اتاق رخت کن رفتند تا لخت شوند، و بالاخره بی سر و صدا پراکنده شدند
[ترجمه گوگل]آنها به فحاشی راه افتادند و سرانجام به آرامی پراکنده شدند
9. The deer had cooled and now hung disrobed, its neck taught, snout averted as though having heard its name.
[ترجمه ترگمان]گوزن سرد شده بود و حالا disrobed آویخته شده بود، گردنش به آن یاد داده بود، مثل اینکه اسم آن را شنیده باشد
[ترجمه گوگل]گوزن سرد شده بود و در حال حاضر آویزان شده بود، گردن تدریس شده بود، پستان به عنوان اینکه نامش را شنید، جلوگیری کرد
10. I thought he was going to disrobe.
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم لخت میشه
[ترجمه گوگل]من فکر کردم او قصد رفتن به disrobe
11. A : Would you please disrobe behind the screen and lie down on the sofa with the sheet?
[ترجمه ترگمان]الف: لطفا پشت صفحه لخت بشید و با ملافه روی نیمکت دراز بکشید؟
[ترجمه گوگل]A: آیا شما لطفا در پشت صفحه نمایش بیرون بیاورید و روی مبل با ورق ملحق شوید؟
12. She went behind the screen to disrobe.
[ترجمه ترگمان]اون رفت پشت پرده تا لخت بشه
[ترجمه گوگل]او برای رفع نیاز به پشت صفحه نمایش رفت
13. Disrobe is easier, and wear dress difficulty very big.
[ترجمه ترگمان]disrobe آسان تر است و لباس پوشیدن خیلی بزرگ است
[ترجمه گوگل]فساد آسان تر است و لباس بسیار دشوار است
14. Naked News, which features anchors and reporters who disrobe during newscasts, launched its risque take on current affairs in Japan.
[ترجمه ترگمان]اخبار عریان، که anchors و گزارشگران را نشان می دهد که در طی newscasts، در جریان امور جاری در ژاپن شرکت کردند
[ترجمه گوگل]اخبار برهنه، که ویژگی های لنگر و خبرنگاران را که در خلال خبرهای خبری تماشا می کنند، به زودی در امور جاری ژاپن به راه انداخت