کلمه جو
صفحه اصلی

disrobe


معنی : برهنه کردن، لباس دراوردن
معانی دیگر : لباس درآوردن، رخت کندن

انگلیسی به فارسی

لباس درآوردن، برهنه کردن


فساد، برهنه کردن، لباس دراوردن


انگلیسی به انگلیسی

• undress, remove clothing
when someone disrobes, they remove their clothes; a formal word.

مترادف و متضاد

برهنه کردن (فعل)
bare, strip, disrobe, denude, uncover

لباس دراوردن (فعل)
disrobe

take off one’s clothes


Synonyms: bare, denudate, denude, deprive, dismantle, divest, doff, husk, peel, remove, shed, shuck, slip out of, strip, take it off, unbutton, unclothe, uncover, undress


Antonyms: clothe, put on


جملات نمونه

1. the doctor asked the patient to disrobe
دکتر از بیمار خواست که لباس خود را دربیاورد.

2. The nurse disrobed the elderly patient expertly.
[ترجمه داوود] پرستار ماهرانه لباس بیمار مسن را دراورد
[ترجمه ترگمان]پرستار به طور ماهرانه بیمار را کشت
[ترجمه گوگل]پرستار بیمار سالمند را به طرز ماهرانه ای از بین برد

3. The Queen disrobed after the ceremony.
[ترجمه ترگمان]ملکه disrobed بعد از مراسم
[ترجمه گوگل]ملکه پس از مراسم خلع سلاح شد

4. The Queen disrobed after the coronation ceremony.
[ترجمه ترگمان]ملکه disrobed بعد از مراسم تاج گزاری
[ترجمه گوگل]ملکه پس از مراسم عروسی خلع سلاح شد

5. She was asked to disrobe and wait for the doctor.
[ترجمه ترگمان]از او خواست که لخت شود و منتظر دکتر شود
[ترجمه گوگل]از او خواسته شد که او را ببوسد و منتظر دکتر باشد

6. She stood up and began to disrobe, folding each garment neatly.
[ترجمه ترگمان]بلند شد و لخت شد و لباس را مرتب کرد
[ترجمه گوگل]او برخاست و شروع به فریب دادن کرد، هر لباس را به صورت منظم پوشانده بود

7. Autumn disrobes the trees of leaves.
[ترجمه ترگمان]آتم درخت ها رو صاف میکنه
[ترجمه گوگل]پاییز درختان برگ ها را از بین می برد

8. They walked to the vestry to disrobe, and finally dispersed quietly.
[ترجمه ترگمان]به اتاق رخت کن رفتند تا لخت شوند، و بالاخره بی سر و صدا پراکنده شدند
[ترجمه گوگل]آنها به فحاشی راه افتادند و سرانجام به آرامی پراکنده شدند

9. The deer had cooled and now hung disrobed, its neck taught, snout averted as though having heard its name.
[ترجمه ترگمان]گوزن سرد شده بود و حالا disrobed آویخته شده بود، گردنش به آن یاد داده بود، مثل اینکه اسم آن را شنیده باشد
[ترجمه گوگل]گوزن سرد شده بود و در حال حاضر آویزان شده بود، گردن تدریس شده بود، پستان به عنوان اینکه نامش را شنید، جلوگیری کرد

10. I thought he was going to disrobe.
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم لخت میشه
[ترجمه گوگل]من فکر کردم او قصد رفتن به disrobe

11. A : Would you please disrobe behind the screen and lie down on the sofa with the sheet?
[ترجمه ترگمان]الف: لطفا پشت صفحه لخت بشید و با ملافه روی نیمکت دراز بکشید؟
[ترجمه گوگل]A: آیا شما لطفا در پشت صفحه نمایش بیرون بیاورید و روی مبل با ورق ملحق شوید؟

12. She went behind the screen to disrobe.
[ترجمه ترگمان]اون رفت پشت پرده تا لخت بشه
[ترجمه گوگل]او برای رفع نیاز به پشت صفحه نمایش رفت

13. Disrobe is easier, and wear dress difficulty very big.
[ترجمه ترگمان]disrobe آسان تر است و لباس پوشیدن خیلی بزرگ است
[ترجمه گوگل]فساد آسان تر است و لباس بسیار دشوار است

14. Naked News, which features anchors and reporters who disrobe during newscasts, launched its risque take on current affairs in Japan.
[ترجمه ترگمان]اخبار عریان، که anchors و گزارشگران را نشان می دهد که در طی newscasts، در جریان امور جاری در ژاپن شرکت کردند
[ترجمه گوگل]اخبار برهنه، که ویژگی های لنگر و خبرنگاران را که در خلال خبرهای خبری تماشا می کنند، به زودی در امور جاری ژاپن به راه انداخت

The doctor asked the patient to disrobe.

دکتر از بیمار خواست که لباس خود را در بیاورد.


The bride disrobed in front of the fire and tiptoed to the bedroom.

عروس جلو آتش بخاری رختهای خود را کند و پاورچین پاورچین به اتاق خواب رفت.



کلمات دیگر: