کلمه جو
صفحه اصلی

archery


معنی : تیر اندازی، کمانداری
معانی دیگر : کمانگیری، تیراندازی با تیروکمان، کمانگری، کمانکشی، ابزار کمانگیری (تیر و کمان و زه و غیره)

انگلیسی به فارسی

تیراندازی با کمان، تیر اندازی، کمانداری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the sport or practice of shooting with bows and arrows.

• art of shooting with bow and arrows
archery is a sport in which people shoot at a target with a bow and arrow.

مترادف و متضاد

تیر اندازی (اسم)
archery, gunfire, gunshot, gunnery, musketry

کمانداری (اسم)
archery

جملات نمونه

1. an archery contest
مسابقه ی تیراندازی با کمان

2. Activities available include squash, archery and swimming to name but a few.
[ترجمه ترگمان]فعالیت های موجود شامل اسکواش، تیراندازی و شنا به نام اما چند نفر است
[ترجمه گوگل]فعالیت های موجود شامل اسکواش، تیراندازی با کمان و شنا به نام، اما چند

3. The boy, Allen of the Dale, taught her archery.
[ترجمه ترگمان]اون پسر، الن دیل به اون تیراندازی یاد داده
[ترجمه گوگل]پسر، آلن دیل، به تیرکمانش تدریس کرد

4. There's archery on-site too as well as a simulated parachute jump.
[ترجمه ترگمان]تیر اندازی هم در محل و همچنین یک پرش با چترنجات شبیه سازی شده وجود دارد
[ترجمه گوگل]تیراندازی با کمان در محل و همچنین یک پرش شبیه سازی چتربازی وجود دارد

5. Before, archery was a series of flights of shooters aiming at a target and counting up their scores.
[ترجمه ترگمان]پیش از آن، تیراندازی مجموعه ای از flights بود که هدف آن ها هدف قرار گرفتن و شمارش امتیازات آن ها بود
[ترجمه گوگل]پیش از این، تیراندازی با یک سری پرواز از تیراندازان به منظور هدف و شمارش امتیازات خود بود

6. Occasionally archery competitions are held here - a perfect setting for such an event.
[ترجمه ترگمان]گهگاه رقابت های تیراندازی با کمان در اینجا برگزار می شوند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات مسابقات تیراندازی تیراندازی برگزار می شود - یک محیط کامل برای چنین رویدادی

7. The archery athletic field on 13 th produces four gold medals.
[ترجمه ترگمان]میدان ورزشی تیراندازی با تیراندازی ۱۳ مدال طلا را تولید می کند
[ترجمه گوگل]میدان ورزشی تیراندازی شطرنج در 13th تولید چهار مدال طلا

8. What interested you when you thought about archery?
[ترجمه ترگمان]وقتی در مورد تیراندازی فکر می کردی، چی بهت علاقه داشت؟
[ترجمه گوگل]چه زمانی شما راجع به تیراندازی فکر میکنید؟

9. A collection of fishing, archery, paintball, canoeing, water yo-yo, bamboo cutting, Happy yo-yo market and lawn and many other entertainment.
[ترجمه ترگمان]یک مجموعه از ماهی گیری، تیر اندازی، قایقرانی، قایقرانی، قایق سواری، yo، yo، بازار yo و بسیاری از تفریحات دیگر
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از ماهیگیری، تیراندازی با کمان، پینت بال، قایقرانی، آب یو یو، برش بامبو، بازار یو یو خوشحال و چمن و بسیاری از سرگرمی های دیگر

10. The archery is a movement every day, lets the human feel a little stuffily .
[ترجمه ترگمان]تیراندازی هر روز یک جنبش است، اجازه بدهید که انسان احساس ضعف کند
[ترجمه گوگل]تیراندازی هر روز یک حرکت است، اجازه می دهد که انسان کمی آرام باشد

11. One who practises archery is typically known as an "archer" or "bowman, " and one who is fond of or an expert at archery can be referred to as a "toxophilite.
[ترجمه ترگمان]یکی از افرادی که تیراندازی به تیراندازی را انجام می دهد، به عنوان \"archer\" یا \"bowman\" شناخته می شود و کسی که دوست دارد یا متخصص در تیراندازی است را می توان به عنوان \"toxophilite\" یاد کرد
[ترجمه گوگل]کسی که تیراندازی می کند، به طور معمول به عنوان یک قهرمان شناخته می شود و کسی که علاقه مند است یا یک متخصص در تیراندازی می تواند به عنوان 'توکسوفیلیت' نامگذاری شود

12. Archery Development in China, has more than 20 years of history.
[ترجمه ترگمان]توسعه Archery در چین بیش از ۲۰ سال سابقه دارد
[ترجمه گوگل]توسعه تیراندازی با کمان در چین، بیش از 20 سال سابقه دارد

13. Olympic archery gold medalist kim Kyung Wook knows how demanding her sport can be.
[ترجمه ترگمان]تیراندازی با مدال طلا المپیک، کیم kyung میدونه که چقدر ورزش می تونه داشته باشه
[ترجمه گوگل]کیم کیانگ ووک، مدال طلای المپیک تیراندازی با کمان، می داند که چگونه می تواند او را به ورزش دعوت کند

an archery contest

مسابقه‌ی تیراندازی با کمان


پیشنهاد کاربران

تیراندازی، کمانداری

تیراندازی

archery ( ورزش )
واژه مصوب: کمان گیری
تعریف: فن یا مهارت یا ورزش به کارگیری کمان برای زدن تیر به هدف |||متـ . تیراندازی با کمان


کلمات دیگر: