کلمه جو
صفحه اصلی

archeologist


معنی : باستان شناس
معانی دیگر : باستان شناس

انگلیسی به انگلیسی

• one who specializes in archeology, one who studies ancient cultures through their artifacts

مترادف و متضاد

باستان شناس (اسم)
archaeologist, archeologist

جملات نمونه

1. the archeologist directing the excavations
باستان شناسی که حفریات را سرپرستی می کند

2. The archeologists found fragments of bone in the burial chamber.
[ترجمه نا شناس] باستان شناسان تیکه های استخوان را در این اتاق دفن کردند
[ترجمه ترگمان]باستان شناسان تکه هایی از استخوان را در این اتاق دفن یافتند
[ترجمه گوگل]باستان شناسان قطعات استخوانی را در اتاق دفن پیدا کردند

3. Archeologists found convincing proof that the Vikings had landed in North America.
[ترجمه ترگمان]باستان شناسان اثبات کردند که وایکینگ ها در آمریکای شمالی به زمین رسیده اند
[ترجمه گوگل]باستان شناسان اثبات قانع کننده ای یافتند که وایکینگ ها در شمال امریکا فرود آمدند

4. Archeologists discovered shards of ancient pottery at the site.
[ترجمه ترگمان]باستان شناسان بخش هایی از سفال باستانی را در محل کشف کردند
[ترجمه گوگل]باستان شناسان جزیره سفال باستان را در این سایت کشف کردند

5. The River Thames got so low at Wallingford archeologists uncovered a submerged bronze age jetty.
[ترجمه ترگمان]رودخانه تامس در Wallingford باستان به قدری پایین آمد که باستان شناسان یک اسکله برنزی زیر آب را کشف کردند
[ترجمه گوگل]رودخانه تیمز در باستان شناسان ولینگفورد خیلی پایین بود و یک اسکله سرسبز غرق شده را کشف کرد

6. Archeologists have discovered a creeping village. For some unknown reason it has moved eleven times.
[ترجمه ترگمان]باستان شناسان یک روستای خزنده را کشف کرده اند به دلایلی نامعلوم یازده بار حرکت کرده است
[ترجمه گوگل]باستان شناسان روستای خزنده را کشف کرده اند برای بعضی از علل نامعلوم آن را 11 بار منتقل کرده است

7. That idea appeals to archeologist Geoff Bailey of the University of York in the United Kingdom.
[ترجمه ترگمان]این ایده موجب archeologist جف بیلی از دانشگاه نیویورک در بریتانیا شد
[ترجمه گوگل]این ایده به جوهف بیلی باستانشناس دانشگاه یورک در انگلیس دعوت شده است

8. He was, in many ways, a music archeologist.
[ترجمه ترگمان]از بسیاری جهات، یک باستان شناس بود
[ترجمه گوگل]او در بسیاری از موارد یک باستان شناس موسیقی بود

9. For 30 years, Smithsonian Institution archeologist Dennis Stanford searched in vain for the origins of the first Americans.
[ترجمه ترگمان]به مدت ۳۰ سال، موسسه اسمیت سونیان \"archeologist دنیس Stanford\" بی هوده به دنبال منشا اولین آمریکایی بود
[ترجمه گوگل]دنیس استنفورد، باستان شناس مؤسسه اسمیتسونیان، برای مدت 30 سال به جستجوی بنیادهای نخستین آمریکایی ها بیهوده پرداخت

10. He is a serious archeologist who has guided archeological excavations in Xinjiang for a long period of time.
[ترجمه ترگمان]او یک archeologist جدی است که برای مدت طولانی حفاری باستان شناسی در ژین جیانگ را هدایت کرده است
[ترجمه گوگل]او یک باستان شناس جدی است که طی یک دوره طولانی در سین کیانگ، حفاری های باستان شناسی را هدایت می کند

11. He is an archeologist and director of Egypt's Giza Pyramids.
[ترجمه ترگمان]او an و مدیر اهرام جیزه مصر است
[ترجمه گوگل]او یک باستان شناس و مدیر مصر فیزیک گیازا است

12. Most modern archeologist discount a popular belief that Stonehenge was a temple of the ancient Druids.
[ترجمه ترگمان]بیشتر archeologist جدید یک عقیده عمومی را تخفیف دادند که Stonehenge یک معبد از کاهنان باستانی بود
[ترجمه گوگل]بیشتر باستان شناسان مدرن معتقدند که Stonehenge معبد Druids باستانی است

13. He was an archeologist by trade, a dreamy poet.
[ترجمه ترگمان]او یک باستان شناس بود با تجارت و یک شاعر رویایی
[ترجمه گوگل]او یک تجارت باستان شناس، یک شاعر رویایی بود

14. An archeologist is the best husband any woman can have; the older she gets, the more interested he is in her.
[ترجمه ترگمان]یک باستان شناس بهترین شوهری است که هر زنی می تواند داشته باشد؛ هرچه بزرگ تر باشد، علاقه بیشتری به او دارد
[ترجمه گوگل]یک باستان شناس بهترین شوهر هر زن می تواند باشد هرچه پیرتر می شود، بیشتر علاقه اش در اوست

15. The archeologist said that the pyramids are the remnants of an alien civilization.
[ترجمه ترگمان]The گفت که اهرام بقایای یک تمدن بیگانه هستند
[ترجمه گوگل]باستان شناس گفت که هرمها بقایای تمدن بیگانه هستند

پیشنهاد کاربران

باستان شناس

کسی که از در رابطه با باستان زیاد می داند


کسی به نام باستانی شناس که یاد می دهد در باره گذشته



کلمات دیگر: