فراهم می کند، تهیه کردن، مجهز کردن، تدارک دیدن، میسر ساختن، وسیله فراهم کردن، اماده کردن، مقرر داشتن، تهیه دیدن، تامین کردن، توشه دادن
provides
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. the contract provides that the work be finished in five days
در قرارداد قید شده است که کار پنج روزه تمام شود.
2. the hotel provides transportation to and from the airport
رفت و آمد از فرودگاه به عهده ی هتل است.
3. freedom of expression provides an atmosphere more hospitable to growth
آزادی بیان محیطی را ایجاد می کند که برای رشد مساعدتر است.
پیشنهاد کاربران
ارائه
مانند ارائه خدمات
مانند ارائه خدمات
خدمات
مقرر کردن
فراهم کردن
سوم شخص فعل provide، برای معانی بیشتر مدخلprovide را نگاه کنید
ارائه
خدمات
فراهم کردن
خدمات
فراهم کردن
خدمات دادن
فراهم کردن/مهیا کردن/ایجاد کردن/به ارمغان آوردن/تامین کردن، تهیه کردن، در اختیار گذاشتن
Exercise provides many benefits for your health.
ورزش فواید زیادی را برای سلامتی شما به ارمغان می آورد.
Exercise provides many benefits for your health.
ورزش فواید زیادی را برای سلامتی شما به ارمغان می آورد.
اماده کردن
کلمات دیگر: