انعقاد قرارداد
contraindication
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: in medicine, a factor or condition that makes it inadvisable to carry out a particular treatment or procedure.
• symptom or condition that indicates the inadvisability of a particular treatment (medical)
جملات نمونه
1. Age alone is not a contraindication to surgery.
[ترجمه سامان حجازی] سن به تنهایی یک مورد منع کننده ی عمل جراحی نیست.
[ترجمه ترگمان]تنها سن به تنهایی عمل جراحی نیست[ترجمه گوگل]به تنهایی سن برای پیشگیری از جراحی نیست
2. Age is not an absolute contraindication, although there are obvious constraints in elderly patients.
[ترجمه ترگمان]سن یک contraindication مطلق نیست، اگر چه محدودیت های آشکاری در بیماران مسن وجود دارد
[ترجمه گوگل]سن حاملگی مطلق نیست، گرچه در بیماران مسن، محدودیت های مشخصی وجود دارد
[ترجمه گوگل]سن حاملگی مطلق نیست، گرچه در بیماران مسن، محدودیت های مشخصی وجود دارد
3. Liver cirrhosis often is listed as a contraindication to the use of disulfiram.
[ترجمه ترگمان]سیروز جگر اغلب به عنوان a برای استفاده از disulfiram لیست شده است
[ترجمه گوگل]سیروز کبدی اغلب به عنوان یک داروی ضددرد برای استفاده از دیسولفیرام ذکر شده است
[ترجمه گوگل]سیروز کبدی اغلب به عنوان یک داروی ضددرد برای استفاده از دیسولفیرام ذکر شده است
4. The indication, contraindication, side-effect of topical corticosteroids as well as the correct treatment of dermatophytosis have also been discussed.
[ترجمه ترگمان]این نشانه، contraindication، اثر جانبی of موضعی و نیز رفتار صحیح of نیز مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]علائم، منع مصرف، اثرات جانبی کورتیکواستروئیدهای موضعی و درمان صحیح درماتوفیتوزیس نیز مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]علائم، منع مصرف، اثرات جانبی کورتیکواستروئیدهای موضعی و درمان صحیح درماتوفیتوزیس نیز مورد بحث قرار گرفته است
5. Osteoporosis is often cited as a contraindication for pedicle screw fixation.
[ترجمه ترگمان]پوکی استخوان اغلب به عنوان contraindication برای pedicle پیچ یاد می شود
[ترجمه گوگل]استئوپروز اغلب به عنوان یک مانع برای تثبیت پیچ پیچ و مهره ذکر شده است
[ترجمه گوگل]استئوپروز اغلب به عنوان یک مانع برای تثبیت پیچ پیچ و مهره ذکر شده است
6. Contraindication: Vertebra tuberculosis osteoma, osteoporosis, Heart disease, Heavy diabetes, Pregnant women.
[ترجمه ترگمان]Contraindication: vertebra بیماری سل، پوکی استخوان، بیماری های قلبی، دیابت سنگین، زنان باردار
[ترجمه گوگل]استئوآرتریت تومور، استئوپروز، بیماری قلبی، دیابت شدید، زنان باردار
[ترجمه گوگل]استئوآرتریت تومور، استئوپروز، بیماری قلبی، دیابت شدید، زنان باردار
7. What food contraindication does meninx have after tumour art?
[ترجمه ترگمان]پس از تومور، مواد غذایی چه غذایی دارند؟
[ترجمه گوگل]مننکس چه مواد مغذی را قبل از تومور تولید می کند؟
[ترجمه گوگل]مننکس چه مواد مغذی را قبل از تومور تولید می کند؟
8. Objective To explore the method, indication, and contraindication of technique diaplasis of incarcerated hernia in children.
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی این روش، نشانه و استفاده از تکنیک diaplasis فتق حبس در کودکان است
[ترجمه گوگل]هدف: برای کشف روش، علائم و موارد منع مصرف ضایعات فیزیوتراپی در کودکان
[ترجمه گوگل]هدف: برای کشف روش، علائم و موارد منع مصرف ضایعات فیزیوتراپی در کودکان
9. We recommend that, unless there is a specific contraindication, patients should be offered spinal anesthesia when undergoing operative fixation of an ankle fracture.
[ترجمه ترگمان]ما توصیه می کنیم که، مگر اینکه یک contraindication خاص وجود داشته باشد، بیماران باید در هنگام ترمیم شکستگی قوزک پا، بی حسی نخاعی را ارائه کنند
[ترجمه گوگل]ما توصیه می کنیم، مگر اینکه یک داروی خاص، داروی بیهوشی نخاعی را در هنگام عمل جراحی شکستگی مچ پا ارائه دهیم
[ترجمه گوگل]ما توصیه می کنیم، مگر اینکه یک داروی خاص، داروی بیهوشی نخاعی را در هنگام عمل جراحی شکستگی مچ پا ارائه دهیم
10. A lumbar puncture is a relative contraindication if a spinal epidural abscess is suspected, because infectious agents may be introduced into the subarachnoid space.
[ترجمه ترگمان]یک سوراخ کمری یک contraindication نسبی است در صورتی که یک آبسه حلزونی مشکوک باشد، زیرا ممکن است عوامل عفونی در فضای subarachnoid وارد شوند
[ترجمه گوگل]یک سوراخ بینی کمری یک مقاربت نسبی است، اگر آبسه اپیدورال ستون فقرات مشکوک باشد، زیرا عوامل عفونی ممکن است در فضای زیرآراکنویید وارد شوند
[ترجمه گوگل]یک سوراخ بینی کمری یک مقاربت نسبی است، اگر آبسه اپیدورال ستون فقرات مشکوک باشد، زیرا عوامل عفونی ممکن است در فضای زیرآراکنویید وارد شوند
11. Conclusion Preoperative HBV infection was not the contraindication for heart transplantation.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری عفونت HBV علت پیوند قلب نبود
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: عفونت HBV قبل از عمل، مانع از پیوند قلب نیست
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: عفونت HBV قبل از عمل، مانع از پیوند قلب نیست
12. The contraindication of virus sex allergy?
[ترجمه ترگمان]داروی ضد ویروس آلرژی به ویروس؟
[ترجمه گوگل]منع مصرف آلرژی جنسی ویروس
[ترجمه گوگل]منع مصرف آلرژی جنسی ویروس
13. The mechanism, indications, contraindication and excercise method and form were introduced in the study.
[ترجمه ترگمان]مکانیسم، نشانه ها، روش contraindication و excercise در این مطالعه معرفی شدند
[ترجمه گوگل]در این مطالعه، مکانیزم، نشانه ها، روش های ضددردی و روش های مقابله با آن معرفی شد
[ترجمه گوگل]در این مطالعه، مکانیزم، نشانه ها، روش های ضددردی و روش های مقابله با آن معرفی شد
14. If infringe their contraindication, can cause local intense dissatisfaction and object.
[ترجمه ترگمان]اگر تخلف از جرم آن ها نقض شود، می تواند موجب نارضایتی و اعتراض شدید مردم شود
[ترجمه گوگل]اگر موارد منع مصرف آنها را نقض کنید، می تواند موجب نارضایتی شدید محلی و جسمی شود
[ترجمه گوگل]اگر موارد منع مصرف آنها را نقض کنید، می تواند موجب نارضایتی شدید محلی و جسمی شود
پیشنهاد کاربران
منع مصرف ، منع مصرف در دارو
موانع تشخیص
منع مصرف
بنام خدا
با سلام، کنترا اندیکاسیون ، در طب به معنی عدم کار برد در موارد خاصی، بعبارتی این دارو در این بیماری یا با این دارو کنترااندیکاسیون داردو به این معنی هست که ممنوعیت مصرف انرا هشدار داده. با تشکر
با سلام، کنترا اندیکاسیون ، در طب به معنی عدم کار برد در موارد خاصی، بعبارتی این دارو در این بیماری یا با این دارو کنترااندیکاسیون داردو به این معنی هست که ممنوعیت مصرف انرا هشدار داده. با تشکر
ممنوعیت مصرف
A reason for not using a specific drug
کلمات دیگر: