کلمه جو
صفحه اصلی

coarseness


معنی : درشتی، زبری
معانی دیگر : درشتی، زبری

انگلیسی به فارسی

درشتی، زبری


برابری، درشتی، زبری


انگلیسی به انگلیسی

• rudeness; abrasiveness, roughness; lack of refinement

مترادف و متضاد

درشتی (اسم)
amplitude, acerbity, coarseness

زبری (اسم)
coarseness, burliness

rudeness, vulgarity


Synonyms: bawdiness, boorishness, callousness, crassness, crudity, earthiness, harshness, indelicacy, offensiveness, poor taste, rawness, ribaldry, roughness, smut, smuttiness, uncouthness, unevenness, unrefinement


Antonyms: delicacy, manners, politeness, refinement, sophistication


جملات نمونه

1. Blue symbols sadness and sometimes coarseness.
[ترجمه ترگمان]نمادهای آبی ناراحتی و گاهی خشونت
[ترجمه گوگل]نمادهای آبی غم و اندوه و گاهی اوقات برابری

2. The coarseness of the cloth irritated her skin.
[ترجمه ترگمان]زمختی پارچه پوست او را خشمگین می ساخت
[ترجمه گوگل]براق بودن پارچه پوست او را تحریک می کند

3. She can't abide coarseness and stupidity.
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند خشونت و حماقت را تحمل کند
[ترجمه گوگل]او نمیتواند برازندگی و حماقت را تحمل کند

4. He have offended me by his coarseness and then overwhelmed me with his delicacy.
[ترجمه ترگمان]او مرا از زمختی خود رنجانده و مرا با ظرافت خود غوطه ور کرده بود
[ترجمه گوگل]او با ناراحتی خود را به من محکوم کرد و سپس با ظرافت او را غرق کرد

5. The coarseness of her cursing amazed the workmen.
[ترجمه ترگمان]خشونت او کارگران را به حیرت انداخته بود
[ترجمه گوگل]برابری لعنتش کارگران را شگفت زده کرد

6. Any tendency to coarseness or weediness is undesirable.
[ترجمه ترگمان]هر گونه تمایل به خشونت یا weediness نامطلوب است
[ترجمه گوگل]هر گرایش به زبری یا علف هرز نامطلوب است

7. He seemed unaware that his coarseness might cause others to suffer.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که از خشونت او ممکن است دیگران رنج ببرند
[ترجمه گوگل]او به نظر نمی رسید که غرور او را به دیگران رنج دهد

8. The band steel coarseness processor can be easily arranged on the plastic steel downcomer production line without changing the operating condition of the production line.
[ترجمه ترگمان]پردازشگر خشونت فولادی باند می تواند به راحتی در خط تولید فولاد پلاستیک بدون تغییر شرایط عملیاتی خط تولید قرار گیرد
[ترجمه گوگل]پردازنده نسبی سختی باند را می توان به راحتی بر روی خط تولید لوله های فولادی پلاستیکی بدون تغییر شرایط عملیاتی خط تولید تنظیم کرد

9. Surface rolling, surface incision, surface coarseness, and so on, can reflect change of rolling and indicate degree of erosion of surface.
[ترجمه ترگمان]شکاف سطحی، برش سطحی، خشونت سطحی، و غیره می تواند منعکس کننده تغییر غلت خوردن و نشان دادن میزان فرسایش سطحی باشد
[ترجمه گوگل]نورد سطح، برش سطح، برازندگی سطح و غیره، می تواند تغییر نورد منعکس کننده و درجه فرسایش سطح را نشان دهد

10. It can effectively remove aged keratose contributing to coarseness and pigmentation, making hip skin smooth, transparent, firm and lifted.
[ترجمه ترگمان]آلوئه ورا می تواند به طور موثر مواد keratose را حذف کند که به خشونت و تجمع رنگ دانه ها کمک می کند و پوست کفل را صاف، شفاف، محکم و محکم می کند
[ترجمه گوگل]این می تواند به طور موثر حذف کراتوز سالمی را که سبب برهم زدن و رنگ آمیزی پوست می شود را برطرف کند، پوست مرطوب را صاف، شفاف، قوی و برداشته است

11. That gentleman disliked coarseness and profanity.
[ترجمه ترگمان]این آقا از خشونت و ناسزا بیزار بود
[ترجمه گوگل]این نجیب زاده بی رحم و بی رحم بود

12. It is normal that my phallic length and coarseness calculate?
[ترجمه ترگمان]طبیعی است که طول عمر و خشونت من محاسبه شود؟
[ترجمه گوگل]طبیعی است که طول فالیک و برازندگی من محاسبه شود؟

13. The growing coarseness needs to be headed off.
[ترجمه ترگمان] ناهنجاری که داره رشد می کنه باید قطع بشه
[ترجمه گوگل]برابری در حال رشد باید ریشه کن شود

14. Normally some coarseness will happened after sandblast treated, which help to enhance the adhesive power.
[ترجمه ترگمان]به طور معمول یک خشونت بعد از درمان sandblast اتفاق می افتد که به افزایش قدرت چسب کمک می کند
[ترجمه گوگل]به طور معمول بعضی از ریزه کاری ها پس از درمان شنبلیله اتفاق می افتد که به افزایش قدرت چسبندگی کمک می کند

15. Used for the test of the coarseness and evenness of coarse yarns.
[ترجمه ترگمان]برای امتحان خشونت و evenness از داستان های زمخت استفاده می کردند
[ترجمه گوگل]مورد استفاده برای آزمون برابری و همسان بودن نخ های درشت است

پیشنهاد کاربران

ضخامت

Wool clothing has a certain coarseness in texture
لباس پشمی از ضخامت خاصی در بافت برخوردار است.

1. The coarseness of the cloth irritated her skin.
زمختی پارچه باعث تحریک پوست او شد.
2. Coarseness The pits on the Texas specimens are often partially or completely obscured by the coarseness of the silicification.
ضخامت چاله های موجود در نمونه های تگزاس اغلب به طور جزئی یا کاملاً با ضخامتی از سیلیکاسیون پوشیده می شود.
3. he'll never be able to emerge from his bathos of coarseness and ignorance.
او هرگز قادر به بیرون آمدن از چنگ زمختی و جهالت خود نخواهد بود.
4. But he seemed to revel in the coarseness of her language and would often report some phrase which reeked of the gutter.

اما اینطور به نظر میرسید که وی از خشونت لسانی آن زن لذّت میبرد و اغلب بعضی از گفته هایش که بوی گندابها را میداد نقل و قول میکرد.
5. The breads varied in fiber, protein, water, and fat content as well as coarseness.
این نان ها از نظر فیبر ، پروتئین ، آب و چربی و همچنین ضخامت متفاوت بودند.

Coarseness= ضخامت، زمختی، خشونت، بی تربیتی، بی نزاکتی



کلمات دیگر: