بیش از حد، بیش از اندازه، بی حد، بسیار، بی اندازه، بی نهایت
beyond measure
بیش از حد، بیش از اندازه، بی حد، بسیار، بی اندازه، بی نهایت
انگلیسی به فارسی
فراتر از اندازه گیری
انگلیسی به انگلیسی
• immeasurable, cannot be estimated
جملات نمونه
1. Mankind's knowledge of the universe has increased beyond measure.
[ترجمه ترگمان]دانش بشریت از جهان فراتر از اندازه افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]دانش انسان از جهان بیش از اندازه افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]دانش انسان از جهان بیش از اندازه افزایش یافته است
2. Her joy was beyond measure.
[ترجمه ترگمان]Her فراتر از حد بود
[ترجمه گوگل]شادی او فراتر از اندازه بود
[ترجمه گوگل]شادی او فراتر از اندازه بود
3. Her work has improved beyond measure .
[ترجمه ترگمان]کار او فراتر از اندازه پیشرفت کرده است
[ترجمه گوگل]کار او فراتر از اندازه بهبود یافته است
[ترجمه گوگل]کار او فراتر از اندازه بهبود یافته است
4. Detesting the faults beyond measure which nature has given to women, he resolved never to marry.
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه عیب و ایرادی را که طبیعت به زنان داده بود از بین برد، تصمیم گرفت که هرگز ازدواج نکند
[ترجمه گوگل]با توجه به اینکه گسل ها فراتر از اندازه گیری طبیعت به زنان داده شده است، وی تصمیم گرفت تا هرگز ازدواج نکند
[ترجمه گوگل]با توجه به اینکه گسل ها فراتر از اندازه گیری طبیعت به زنان داده شده است، وی تصمیم گرفت تا هرگز ازدواج نکند
5. That notion, too, disturbed him beyond measure.
[ترجمه ترگمان]این فکر هم او را بیش از اندازه ناراحت کرده بود
[ترجمه گوگل]این مفهوم، بیش از حد، او را فراتر از حد اختلال
[ترجمه گوگل]این مفهوم، بیش از حد، او را فراتر از حد اختلال
6. She fascinates me beyond measure.
[ترجمه ترگمان]او مرا بیش از حد تصور می کند
[ترجمه گوگل]او مرا تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه گوگل]او مرا تحت تاثیر قرار می دهد
7. It puzzled him beyond measure that the boy should have stumbled upon this private area.
[ترجمه ترگمان]او را گیج کرده بود که پسر باید به این منطقه خصوصی وارد شده باشد
[ترجمه گوگل]او فراتر از اندازه است که پسر باید در این منطقه خصوصی برانگیخته است
[ترجمه گوگل]او فراتر از اندازه است که پسر باید در این منطقه خصوصی برانگیخته است
8. He fascinates me beyond measure.
[ترجمه ترگمان]او مرا بیش از حد تصور می کند
[ترجمه گوگل]او فراتر از اندازه من را جذاب می کند
[ترجمه گوگل]او فراتر از اندازه من را جذاب می کند
9. He irritated me beyond measure.
[ترجمه ترگمان]او مرا بیش از حد عصبانی کرد
[ترجمه گوگل]او مرا فراتر از اندازه تحریک کرد
[ترجمه گوگل]او مرا فراتر از اندازه تحریک کرد
10. Burton and his wife had suffered beyond measure.
[ترجمه ترگمان]برتون و همسرش بیش از حد آسیب دیده بودند
[ترجمه گوگل]برتون و همسرش فراتر از حد رنج برده بودند
[ترجمه گوگل]برتون و همسرش فراتر از حد رنج برده بودند
11. Our deepest fear is that we are beyond measure.
[ترجمه ترگمان]عمیق ترین ترس ما این است که ما فراتر از اندازه هستیم
[ترجمه گوگل]عمیقترین ترس ما این است که ما فراتر از اندازه است
[ترجمه گوگل]عمیقترین ترس ما این است که ما فراتر از اندازه است
12. Our deepest fear is that we are powerful beyond measure.
[ترجمه ترگمان]عمیق ترین ترس ما این است که ما فراتر از اندازه هستیم
[ترجمه گوگل]عمیقترین ترس ما این است که ما قدرتمندتر از اندازه است
[ترجمه گوگل]عمیقترین ترس ما این است که ما قدرتمندتر از اندازه است
13. The prospect of this young team is beyond measure.
[ترجمه ترگمان]چشم انداز این تیم جوان فراتر از اندازه است
[ترجمه گوگل]چشم انداز این تیم جوان فراتر از اندازه است
[ترجمه گوگل]چشم انداز این تیم جوان فراتر از اندازه است
14. He who succeeds, will have power beyond measure.
[ترجمه ترگمان]او که موفق می شود، قدرتی فراتر از اندازه خواهد داشت
[ترجمه گوگل]کسی که موفق شود، قدرت را فراتر از اندازه خواهد برد
[ترجمه گوگل]کسی که موفق شود، قدرت را فراتر از اندازه خواهد برد
15. I know that my debt to them is beyond measure.
[ترجمه ترگمان]می دانم که بدهی من به آن ها فراتر از اندازه است
[ترجمه گوگل]من می دانم که بدهی من به آنها فراتر از اندازه است
[ترجمه گوگل]من می دانم که بدهی من به آنها فراتر از اندازه است
پیشنهاد کاربران
to live beyond your means
بیش از حد و توان ( مالی ) خرج کردن،
To spend money more than you can afford
The more gifts she received, the more she craved, until he was living beyond his means.
It is far better to pay off old debts steadily by living within your means
بیش از حد و توان ( مالی ) خرج کردن،
To spend money more than you can afford
The more gifts she received, the more she craved, until he was living beyond his means.
It is far better to pay off old debts steadily by living within your means
کلمات دیگر: