با سازی کوبهای مانند طبل آهنگی را نواختن
beat out
انگلیسی به فارسی
خاموش کردن، فرونشاندن
شکست دادن با اختلاف کم
ضرب و شتم
انگلیسی به انگلیسی
• put out, extinguish; win, be more successful in a competition; drum, tap; remove forcibly
مترادف و متضاد
Sound a rhythm on a percussion instrument such as a drum
Extinguish
Defeat by a narrow margin
جملات نمونه
1. The drummer beat out a steady rhythm while we marched.
[ترجمه ترگمان]در همان حال که حرکت می کردیم، طبال با ریتم ثابتی حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]درامر وقتی رانندگی کردیم ریتم پایدار را از بین برد
[ترجمه گوگل]درامر وقتی رانندگی کردیم ریتم پایدار را از بین برد
2. He beat out a jazz rhythm on the drums.
[ترجمه ترگمان]آهنگ جاز را روی طبل ها می نواخت
[ترجمه گوگل]او ریتم جاز بر روی درامها را شکست
[ترجمه گوگل]او ریتم جاز بر روی درامها را شکست
3. The drummers beat out their tropical music.
[ترجمه ترگمان]drummers موسیقی گرمسیری خود را beat
[ترجمه گوگل]درامرها موسیقی های استوایی خود را از بین بردند
[ترجمه گوگل]درامرها موسیقی های استوایی خود را از بین بردند
4. The boy beat out a tune on a tin can.
[ترجمه ترگمان]پسرک آهنگی را روی قوطی حلبی کوبید
[ترجمه گوگل]پسر بچه ها را روی یک قلع می کشد
[ترجمه گوگل]پسر بچه ها را روی یک قلع می کشد
5. Roberts beat out Tony Gwynn for the Most Valuable Player Award.
[ترجمه ترگمان]رابرتس جایزه تونی Gwynn را برای جایزه با ارزش ترین بازیکن شکست داد
[ترجمه گوگل]رابرتز تونی گینن را برای جایزه ارزشمندترین بازیکن پخش کرد
[ترجمه گوگل]رابرتز تونی گینن را برای جایزه ارزشمندترین بازیکن پخش کرد
6. They beat out nine other companies for the contract.
[ترجمه ترگمان]آن ها نه شرکت دیگر را برای این قرارداد مورد ضرب و شتم قرار دادند
[ترجمه گوگل]آنها نه شرکت دیگر را برای قرارداد شکست دادند
[ترجمه گوگل]آنها نه شرکت دیگر را برای قرارداد شکست دادند
7. The leader beat out the way for us.
[ترجمه ترگمان]رهبر ما راه را برای ما باز کرد
[ترجمه گوگل]رهبر راه را برای ما نابود کرد
[ترجمه گوگل]رهبر راه را برای ما نابود کرد
8. The boat beat out when the storm had passed.
[ترجمه ترگمان]وقتی طوفان رد شد قایق به صدا در آمد
[ترجمه گوگل]قایق پس از آنکه طوفان عبور کرد، قهرمان شد
[ترجمه گوگل]قایق پس از آنکه طوفان عبور کرد، قهرمان شد
9. He beat out a tune on a tin can.
[ترجمه ترگمان]او یک قطعه را روی قوطی حلبی کوبید
[ترجمه گوگل]او یک لحن را روی یک قلع می کشد
[ترجمه گوگل]او یک لحن را روی یک قلع می کشد
10. Drums and cymbals beat out a solemn rhythm.
[ترجمه ترگمان]طبل ها و سنج یک آهنگ جدی را به صدا درآورد
[ترجمه گوگل]طبل ها و سنج ها از یک ریتم رسمی رهایی می یابند
[ترجمه گوگل]طبل ها و سنج ها از یک ریتم رسمی رهایی می یابند
11. They can beat out the dent in the car's wing.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند فرو رفتگی در بال اتومبیل را بزنند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند دندان را در جیب ماشین بچرخانند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند دندان را در جیب ماشین بچرخانند
12. Indianapolis beat out nearly 100 other cities as the site for a huge United Airlines maintenance center.
[ترجمه ترگمان]ایندیانا تقریبا ۱۰۰ شهر دیگر را به عنوان محل مرکز نگهداری از خطوط هوایی بزرگ ایالات متحده مورد ضرب و شتم قرار داد
[ترجمه گوگل]ایندیاناپولیس تقریبا 100 شهر دیگر را به عنوان محل نگهداری مرکز متحدین خطوط هوایی یونایتد از بین برد
[ترجمه گوگل]ایندیاناپولیس تقریبا 100 شهر دیگر را به عنوان محل نگهداری مرکز متحدین خطوط هوایی یونایتد از بین برد
13. She wants to beat out the purpose of my coming.
[ترجمه ترگمان]او می خواهد هدف من از آمدن من را شکست دهد
[ترجمه گوگل]او می خواهد هدف از آینده من را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]او می خواهد هدف از آینده من را از بین ببرد
14. Lockheed beat out a rival company to win the contract.
[ترجمه ترگمان]لاکهید یک شرکت رقیب را شکست داده تا قرارداد را برنده شود
[ترجمه گوگل]لاکهید یک شرکت رقیب را شکست داد تا قرارداد را به دست آورد
[ترجمه گوگل]لاکهید یک شرکت رقیب را شکست داد تا قرارداد را به دست آورد
15. His brother beat out the flames with a blanket.
[ترجمه ترگمان]برادرش با پتو شعله های آتش را شکست
[ترجمه گوگل]برادرش شعله ها را با یک پتو خاموش کرد
[ترجمه گوگل]برادرش شعله ها را با یک پتو خاموش کرد
پیشنهاد کاربران
برنده سدن
موفق شدن ، پیروز شدن ، برنده شدن
برنده شدن، موفق شدن، پیروز شدن
شکست دادن
غلبه کردن بر
غلبه کردن بر
شکست دادن
کوبیدن
ترفند زدن - از دیگری پیشی گرفتن و زرنگی کردن
( آهنگ ) نواختن
beat one's brains out = فکر کردن ( بطور جدی و عمیق )
He beat his brains out trying to come up with a solution
کوبیدن
ترفند زدن - از دیگری پیشی گرفتن و زرنگی کردن
( آهنگ ) نواختن
beat one's brains out = فکر کردن ( بطور جدی و عمیق )
He beat his brains out trying to come up with a solution
If I have to, I'll beat it out of him
اگه مجبور بشم ، ازش حرف می کشم
اگه مجبور بشم ، ازش حرف می کشم
کلمات دیگر: