dissatisfaction - معنی "dissatisfaction"

انگلیسی به فارسی

ناخرسندی، ناخشنودی، نارضایتی، عدم رضایت

نارضایتی، ناخشنودی، ناخرسندی، عدمرضایت

انگلیسی به انگلیسی

• discontent, displeasure, unhappiness
if you feel dissatisfaction with something, you are not satisfied with it.

مترادف و متضاد

نارضایتی (اسم)

discontent, dissatisfaction, displeasure, incommodity

ناخشنودی (اسم)

unpleasantness, discontent, dissatisfaction, displeasure

ناخرسندی (اسم)

dissatisfaction

عدم رضایت (اسم)

dissatisfaction

discontent, unhappiness

Synonyms: annoyance, anxiety, aversion, boredom, chagrin, complaint, desolation, disapproval, discomfort, discouragement, disfavor, disgruntlement, disinclination, dislike, disliking, dismay, displeasure, disquiet, disrelish, distaste, distress, ennui, envy, exasperation, fretfulness, frustration, heartburn, hopelessness, indisposition, irritation, jealousy, lamentation, malcontent, malcontentment, oppression, querulousness, regret, resentment, trouble, uneasiness, weariness, worry

Antonyms: contentment, happiness, pleasure, satisfaction

جملات نمونه

1. dissatisfaction is a common concomitant of adolescence

ناخشنودی معمولا با بلوغ همراه است.

2. dissatisfaction with your work arises from the fact that you are always late

ناخشنودی از کار تو از آنجاست که همیشه دیر می آیی.

3. she made her dissatisfaction plain

ناخشنودی خود را آشکار کرد.

4. these deeds illustrate his dissatisfaction

این اعمال نمایشگر عدم نارضایتی او می باشد.

5. high taxes had caused widespread dissatisfaction

مالیات های سنگین موجب نارضایتی گسترده شده بود.

6. he did not dare to express his dissatisfaction with the condition of the country

جرات نمی کرد نارضایتی خود را از وضع کشور علنا بیان کند.

7. the strike was indicative of the workers' dissatisfaction

اعتصاب نشانه ی عدم رضایت کارگران بود.

8. those riots were clear manifestations of the people's dissatisfaction with the government

آن شورش ها نمایان گر آشکار نارضایی مردم از دولت بود.

9. Dissatisfaction with the government seems to have permeated every section of society.

[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که Dissatisfaction با دولت در همه بخش های جامعه نفوذ کرده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد نارضایتی از دولت در هر بخش از جامعه نفوذ کرده است

10. The workers chose to manifest their dissatisfaction in a series of strikes.

[ترجمه ترگمان]کارگران تصمیم گرفتند نارضایتی خود را از سری حملات نشان دهند
[ترجمه گوگل]کارگران تصمیم گرفتند نارضایتی خود را در یک سری اعتصابات نشان دهند

11. He made no bones about his dissatisfaction with the service.

[ترجمه ترگمان]از این خدمتی که به او کرده بود هیچ استخوانی نسبت به dissatisfaction نداشت
[ترجمه گوگل]او در مورد نارضایتی خود از این خدمت هیچ استخوانی نداشت

12. MPs voice public dissatisfaction at having to pay higher taxes.

[ترجمه ترگمان]نمایندگان مجلس از اینکه باید مالیات های بیشتری پرداخت کنند، نارضایتی عمومی را اعلام کردند
[ترجمه گوگل]نمایندگان مجلس از ابراز نارضایتی عمومی به نیاز به پرداخت مالیات بالاتر

13. At the moment she's experiencing a lot of dissatisfaction with her job.

[ترجمه ترگمان]در حال حاضر او از کارش ناراضی است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او در حال تجربه بسیاری از نارضایتی از کار خود است

14. There's a feeling of dissatisfaction with the government.

[ترجمه ترگمان]احساس نارضایتی از دولت وجود دارد
[ترجمه گوگل]احساس نارضایتی از دولت وجود دارد

15. 30% of customers expressed dissatisfaction with the service.

[ترجمه ترگمان]۳۰ درصد از مشتریان از این خدمات ابراز نارضایتی کرده اند
[ترجمه گوگل]30٪ از مشتریان ابراز نارضایتی از خدمات شده است

16. The pro-democracy rally came amidst reports of dissatisfaction among army officers.

[ترجمه ترگمان]تظاهرات حامی دموکراسی در میان گزارش هایی حاکی از نارضایتی افسران ارتش حاصل شد
[ترجمه گوگل]تظاهرات طرفدار دموکراسی در میان گزارش های نارضایتی در میان افسران ارتش صورت گرفت

17. She expressed deep dissatisfaction at the way the interview had been conducted.

[ترجمه ترگمان]او از نحوه اجرای این مصاحبه ابراز ناخرسندی کرد
[ترجمه گوگل]او ابراز نارضایتی عمیق در مورد مصاحبه انجام داده است

He did not dare to express his dissatisfaction with the condition of the country.

جرئت نمی‌کرد نارضایتی خود را از وضع کشور علنی بیان کند.

High taxes had caused widespread dissatisfaction.

مالیات‌های سنگین موجب نارضایتی گسترده شده بود.

Please state your dissatisfactions one by one.

لطفاً ناخشنودی‌های خود را یک‌به‌یک ذکر کنید.

پیشنهاد کاربران

نارضایتی

ناخشنودی