کلمه جو
صفحه اصلی

fonder

انگلیسی به فارسی

فندق، مایل، علاقمند، عاشق، شیفته، مشتاق، خاطرخواه، انس گرفته، خواهان


پیشنهاد کاربران

مایل. علاقه مند. مشتاق

Comparative adjective :
مشتاق تر
علاقه مند تر
دلباخته تر
عاشق تر
شیفته تر

عاشق تر
وابسته تر

عاشق تر
علاقه مند تر
مثال:
Absence makes the heart grow fonder
معنی : غیبت ( غایب بودن ) باعث میشود یک قلب علاقه مند تر بشه
معنی ضرب المثلی اش :دوری دوستی میاره ( دوری و دوستی )


کلمات دیگر: