کلمه جو
صفحه اصلی

befell

انگلیسی به فارسی

باشه، رخ دادن، در رسیدن، اتفاق افتادن، روی دادن، فرارسیدن از


جملات نمونه

1. what befell them?
چه برآنها گذشت ؟

2. losses that befell them by mere casualty
زیان هایی که فقط به خاطر بدشانسی متوجه آنها شد.

پیشنهاد کاربران

گذشته و اسم مفعول befall معنی:رخ دادن _اتفاق افتادن

رخ دادن - اتفاق افتادن

be‧fall / verb ( past tense befell
if something unpleasant or dangerous befalls you, it happens to you
We prayed that no harm should befall them.


کلمات دیگر: