بستگی دارد، وابسته بودن، موکول بودن، مربوط بودن، توکل کردن، منوط بودن
depends
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. it depends on the availability of seats
منوط است به بودن جای نشستن
2. mankind's redemption depends on faith
رستگاری بشر منوط به ایمان است.
3. my happiness depends on the happiness of my children
خوشی من بستگی به خوشی فرزندانم دارد.
4. our trip depends on the weather
سفر ما بستگی به هوا دارد.
5. success in the negotiations depends on good will
موفقیت مذاکرات بستگی به حسن نیت دارد.
6. that (is something which) depends on taste
آن چیزی است که بستگی به سلیقه دارد.
7. a man's worth does not depend on his office; rather the worth of his office depends on him
نه به منصب بود بلندی مرد / بلکه منصب شود به مرد بلند
پیشنهاد کاربران
مشورت ، توصیه
بستگی داشتن. . یا Relies
وابسته بودن
The decision must become a reality
Being involved now depends on you more
Being involved now depends on you more
بستگی
بستگی داشتن به . . .
بستگی داره
بستگی داشتن به جیزی
وابسته بودن
بستگی داشتن
بستگی داشتن
کلمات دیگر: