1. Her parents betrothed her to the boy of the neighboring village.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش او را نامزد آن دهکده مجاور کرده بودند
[ترجمه گوگل]والدینش او را به پسر روستای همسایه تقدیم کردند
2. She was betrothed to her cousin at an early age.
[ترجمه ترگمان]در این سن و سال او نامزد پسر عمه اش بود
[ترجمه گوگل]او در سن نوجوانی به پسرعموی او پیوست
3. The young couple was betrothed with the approval of both families.
[ترجمه ترگمان]این زوج جوان با موافقت هر دو خانواده نامزد شدند
[ترجمه گوگل]زوج جوان با تصویب هر دو خانواده ازدواج کردند
4. They were betrothed to each other at an early age.
[ترجمه ترگمان]در سنین پیری نامزد یکدیگر بودند
[ترجمه گوگل]آنها در سن کودکی به یکدیگر متعهد بودند
5. The young man betrothed the neighboring maiden.
[ترجمه ترگمان]مرد جوان دختر همسایه را نامزد کرده بود
[ترجمه گوگل]مرد جوان دختر همسایه را به هم زد
6. Maude Philpott, daughter of a cutler, solemnly betrothed to the young Cranston.
[ترجمه ترگمان]ماد مو ازل Philpott، دختر یک مرد کارد فروش که با شکوه و رسمی به کرنستن جوان نامزد شده بود
[ترجمه گوگل]ماد فیلپت، دختر کورلر، به طور جدی به Cranston جوان پیوست
7. She is betrothed to John.
[ترجمه ترگمان]او نامزد جان است
[ترجمه گوگل]او به جان آمده است
8. He needs to get betrothed fast and naturally he wants his little heifer to be rich.
[ترجمه ترگمان]او احتیاج به نامزد دارد و طبعا دوست دارد که این گوساله کوچک او ثروتمند باشد
[ترجمه گوگل]او باید به سرعت فریب بخورد و طبیعتا او می خواهد طلایی کوچک خود را ثروتمند کند
9. The pair were later betrothed.
[ترجمه ترگمان]آن دو نفر نامزد بودند
[ترجمه گوگل]این جفت ارز بعدا به هم متصل شد
10. He is freed by Britomart, his betrothed, whose chastity gives her great military powers.
[ترجمه ترگمان]او توسط Britomart، نامزد او، آزاد می شود که پاکدامنی به او قدرت نظامی بزرگی می دهد
[ترجمه گوگل]او توسط بریتمارت، متعهد شده است که عفت او قدرت های نظامی فراوانی را به دست می گیرد، آزاد شده است
11. Mary betrothed herself to him.
[ترجمه ترگمان]ماری به او نامزد شده بود
[ترجمه گوگل]مری به خودش خندید
12. His youngest son John was to be betrothed to the Count's daughter and heiress presumptive.
[ترجمه ترگمان]کوچک ترین پسرش، جان، نامزد دختر کنت و وارث presumptive بود
[ترجمه گوگل]جوانترین پسر او، جان به دخترک و وفادار وارثان پیوست
13. Was your heart really broke, then, when your betrothed was killed at Waterloo?
[ترجمه ترگمان]پس وقتی که نامزدت در واترلو کشته شد، قلبت واقعا شکست؟
[ترجمه گوگل]آیا قلب شما واقعا شکست خورده بود، سپس هنگامی که متاهل شما در واترلو کشته شد؟
14. I will betroth you to Me in faithfulness.
[ترجمه ترگمان]من بهت قول میدم که در وفاداری به من اعتماد کنی
[ترجمه گوگل]من تو را به وفاداری به تو خواهم بخشید
15. If a man betroth a girl to his son, and his son have intercourse with her, but he afterward defile her, and be surprised, then he shall be bound and cast into the water.
[ترجمه ترگمان]اگر مردی با پسرش ارتباط برقرار کند و پسرش با او معاشرت داشته باشد، اما بعدا به او بی حرمتی خواهد کرد و در آب فرو خواهد رفت
[ترجمه گوگل]اگر یک مرد دختر را به پسرش بسپارد، و پسرش با او مقابله می کند، اما او بعد او را نابود می کند و تعجب می کند، سپس او را محکم می کند و به آب ریخته می شود