1. The price depends on the intricacy of the work.
[ترجمه ترگمان]قیمت بستگی به پیچیدگی کار دارد
[ترجمه گوگل]قیمت بستگی به پیچیدگی کار دارد
2. Spens' determination to master the intricacy of the law undoubtedly contributed to his strain.
[ترجمه ترگمان]عزم جزم برای مقابله با پیچیدگی قانون بدون شک در فشار او سهیم بود
[ترجمه گوگل]قطعا اسپینز برای تثبیت پیچیدگی قانون بدون تردید به فشار او کمک کرد
3. The song has a jazz-like intricacy of rhythm.
[ترجمه ترگمان]این آهنگ ترکیبی از ریتم موسیقی جاز دارد
[ترجمه گوگل]این آهنگ پیچیده مانند جاز مانند ریتم است
4. Bidding results comprise multitudinous and intricacy effective factors. Analysing is difficult for its fuzzy information.
[ترجمه ترگمان]نتایج Bidding به صورت گسترده و intricacy عوامل موثر را شامل می شود تجزیه و تحلیل برای اطلاعات فازی آن دشوار است
[ترجمه گوگل]نتایج پیشنهادات شامل عوامل مؤثر و پیچیده است تجزیه و تحلیل برای اطلاعات فازی آن دشوار است
5. He had stood in front of it and pinched himself, observing the intricacy of the ironwork with the wonder of a child.
[ترجمه ترگمان]جلو آن ایستاده بود و خود را نیشگون می گرفت، the of را با شگفتی یک بچه تماشا می کرد
[ترجمه گوگل]او در مقابل آن ایستاده بود و خود را با نگاه کردن به پیچیدگی آهن آلات با تعجب یک کودک
6. Overall. the biology of the Chesapeake was clearly of an intricacy beyond present comprehension.
[ترجمه ترگمان]روی هم رفته زیست شناسی خلیج چساپیک با پیچیدگی و پیچیدگی آن چیزی فراتر از درک حال حاضر بود
[ترجمه گوگل]به طور کلی زیست شناسی چزاپیک به وضوح از پیچیدگی فراتر از درک فعلی بود
7. Therefore the demands on crisis managers are rising too proportionally with the intricacy of the situation.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، مطالبات مدیران بحران به تناسب با پیچیدگی شرایط در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]بنابراین تقاضا برای مدیران بحران، با پیچیدگی وضع موجود، بسیار متناسب است
8. P. D. James has gained an enviable reputation for creating detective stories of uncommon depth and intricacy, combined with the sort of humanity and perceptiveness found only in the finest novelists.
[ترجمه ترگمان]P جیمز شهرت enviable را برای ایجاد داستان های پلیسی با عمق و پیچیدگی غیرمعمول به دست آورده است که ترکیب با نوع بشر و perceptiveness تنها در بهترین رمان نویسان یافت می شود
[ترجمه گوگل]P D جیمز شهرت قابل توجهی را برای ایجاد داستان های کارآگاهی از عمق و پیچیدگی ناخوشایند کسب کرده است که همراه با نوع بشریت و ادراک تنها در بهترین رمان نویس ها یافت می شود
9. The best designs, however, are those strong and simple forms which exclude intricacy.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بهترین طرح ها، اشکال قوی و ساده ای هستند که پیچیدگی را حذف می کنند
[ترجمه گوگل]با این حال، بهترین طرحها، فرمهای قوی و ساده هستند که پیچیدگی را از بین میبرند
10. TOWARDS the end of the 11th century, while tardy Europeans kept time with sundials, Su Sung of China completed his masterpiece: a water clock of great intricacy and accuracy.
[ترجمه ترگمان]در اواخر قرن یازدهم، در حالی که اروپاییان tardy زمان خود را با sundials آغاز کردند، Su سونگ از چین شاهکار خود را به پایان رساند: یک ساعت آب از پیچیدگی و دقت زیاد
[ترجمه گوگل]در پایان قرن 11th، اروپایی ها با زمان خورشید ساعت ها را نگه داشتند، Su Sung از چین شاهکار خود را به پایان رساند: یک ساعت آب با پیچیدگی و دقت زیادی
11. The work shows a suitable interplay of scope of inquiry and intricacy of discussion.
[ترجمه ترگمان]این اثر، اثر متقابل مناسبی از حوزه پرسشگری و پیچیدگی بحث را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این اثر نشان دهنده یک درهم آمیختگی محدوده تحقیق و پیچیدگی بحث است
12. Even the most complicated computer man has yet built can't compare in intricacy with the brain.
[ترجمه ترگمان]حتی پیچیده ترین افراد کامپیوتر هنوز هم نمی توانند پیچیدگی را با مغز مقایسه کنند
[ترجمه گوگل]حتی پیچیده ترین کامپیوتر کامپیوتری هنوز ساخته نشده است، در پیچیدگی با مغز مقایسه نمی شود
13. There is no divine mind or plan behind the order and intricacy of the natural world.
[ترجمه ترگمان]هیچ ذهن الهی یا طرحی در ورای نظم و پیچیدگی جهان طبیعی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ ذهن الهی یا طرح نظم و پیچیدگی دنیای طبیعی وجود ندارد