کلمه جو
صفحه اصلی

big brother


معنی : قیم
معانی دیگر : برادر بزرگتر، برادر بزرگتر، قیم، رهبر در کار یا عقیده ای

انگلیسی به فارسی

برادر بزرگتر


(با دو B بزرگ) دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سخت مهار نماید


برادر بزرگتر، قیم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an elder brother.

(2) تعریف: (sometimes cap.) a man who befriends and guides a disadvantaged boy, often under the auspices of a social agency.

(3) تعریف: (cap.) in the 1948 novel

• older brother
if you describe a government or person in authority as big brother, you mean that you think they have too much power over you and that they limit your freedom.

مترادف و متضاد

قیم (اسم)
protector, guardian, big brother, executor

جملات نمونه

1. Bill idolizes his big brother, who is a professional footballer.
[ترجمه ترگمان]بیل idolizes برادر بزرگش است که یک فوتبالیست حرفه ای است
[ترجمه گوگل]بیل به برادر بزرگ خود، که یک فوتبالیست حرفه ای است، بت پرستی می کند

2. Increasingly, the state is taking a big brother role in this area.
[ترجمه ترگمان]دولت به طور فزاینده ای در این منطقه نقش برادر بزرگ را ایفا می کند
[ترجمه گوگل]در هر حال، دولت در حال افزایش نقش برادر بزرگ در این زمینه است

3. My big brother has always looked after me.
[ترجمه ترگمان]برادر بزرگم همیشه دنبال من بوده
[ترجمه گوگل]برادر بزرگ من همیشه به دنبال من است

4. My big brother put his daughter into my hands.
[ترجمه ترگمان]برادر بزرگم دخترش را به دست من انداخت
[ترجمه گوگل]برادر بزرگ من دخترش را به دست من گذاشت

5. He's always had his big brother to lean on.
[ترجمه ترگمان]اون همیشه برادر بزرگش رو داشت که بهش تکیه کنه
[ترجمه گوگل]او همیشه برادر بزرگ خود را به حال خود رها کرده است

6. Increasingly, the state is taking a Big Brother role in this area.
[ترجمه ترگمان]دولت به طور فزاینده ای در حال گرفتن نقش ناظر کبیر در این منطقه است
[ترجمه گوگل]به طور فزاینده ایالتی نقش بزرگ برادر را در این زمینه ایفا می کند

7. His big brother is always ordering him about.
[ترجمه ترگمان] برادر بزرگش همیشه بهش دستور میده
[ترجمه گوگل]برادر بزرگ او همیشه به او سفارش می دهد

8. Spider was a big brother, a mentor, a guidance counselor that put the whole world in his hands.
[ترجمه ترگمان]اسپایدر من یک برادر بزرگ بود، یک مشاور، یک مشاور راهنما بود که تمام دنیا را در دستان او قرار داد
[ترجمه گوگل]عنکبوت یک برادر بزرگ، مربی، یک مشاور راهنمایی بود که کل جهان را در دستانش قرار داد

9. Is Big Brother reading your meter?
[ترجمه ترگمان]ناظر کبیر meter را می خواند؟
[ترجمه گوگل]آیا بزرگ برادر خواندن متر شما؟

10. Ginny, her dad was abusive, and her big brother used to beat her up.
[ترجمه ترگمان]جینی، پدرش بد اخلاق بود و برادر بزرگش قبلا هم کتکش می زد
[ترجمه گوگل]جنی، پدرش سوءاستفاده بود و برادر بزرگش او را مورد ضرب و شتم قرار داد

11. When I told my big brother about the whole thing, he said I was bloody stupid.
[ترجمه ترگمان]وقتی به برادر بزرگم در مورد کل این چیزا گفتم اون گفت که من خیلی احمقم
[ترجمه گوگل]وقتی به برادر بزرگم درباره کل این موضوع گفتم، او گفت که من خونسار بودم

12. Big Brother chug and flow to good effect and sling some quality licks.
[ترجمه ترگمان]\" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" به حرکت خود ادامه می دهد و به تاثیرات خوب ادامه می دهد و با کیفیت خوب کنترل می کند \" \" \"
[ترجمه گوگل]برادر بزرگ برهنه و جریان را به اثر خوب و زنجیر برخی از licks کیفیت

13. He was my big brother and now he's dead.
[ترجمه ترگمان]اون برادر بزرگ من بود و حالا مرده
[ترجمه گوگل]او برادر بزرگ من بود و حالا مرده است

14. Six minor celebrities took part in the charity "Big Brother" programme.
[ترجمه ترگمان]شش فرد مشهور در برنامه \"ناظر کبیر\" شرکت کردند
[ترجمه گوگل]شش فرد مشهور در برنامه خیریه 'برادر بزرگ' شرکت کردند

پیشنهاد کاربران

( ناظرکبیر ) ، برابرنهاده ای است برای Big Brother ، که معنای تحت اللفظی آن ( برادر بزرگ ) است، به آدمی اطلاق میشود که در رأس حکومتی توتالیتر قرار گرفته و مراقب کردار و گفتار و اندیشه ی آدم های زیر سلطه ی خویش است.


کلمات دیگر: