کلمه جو
صفحه اصلی

impersonally


بطور غیر شخصی

انگلیسی به فارسی

غیر شخصی


انگلیسی به انگلیسی

• in an impersonal manner, without warmth or emotion, in a detached manner

جملات نمونه

1. The doctor treated Ted gently but impersonally.
[ترجمه ترگمان]دکتر به ملایمت با تد رفتار کرد
[ترجمه گوگل]دکتر تد را به آرامی، اما به صورت غیرمستقیم درمان کرد

2. I was now just impersonally a man, striving against the elements.
[ترجمه ترگمان]من فقط یک نفر بودم که با عناصر کلنجار می رفتم
[ترجمه گوگل]من الان فقط یک شخص غیر شخصی بودم که در برابر عناصر تلاش می کرد

3. Argyll would deal - impersonally, as was his way - with any offender.
[ترجمه ترگمان]اون هم ون چیزیه که من ازش استفاده می کنم
[ترجمه گوگل]Argyll معامله می کند - بدون هیچ گونه شخصی، همانطور که راه او بود - با هر متخلف

4. The cold eyes scrutinising her so impersonally were deep set beneath heavy black brows, and shadowed with fatigue.
[ترجمه ترگمان]چشمان سرد و سرد او که در زیر ابروان سیاه و سنگینی فرورفته بودند مشغول تماشای او شدند
[ترجمه گوگل]چشمان سرد که دقیقا به طور غیرمستقیم بررسی شد عمیق بود و در زیر ابروهای سنگین سیاه قرار داشت و با خستگی تیره شد

5. Impersonally, asset impairment accounting standards still exist some shortcomings and need to be improved gradually.
[ترجمه ترگمان]Impersonally، اختلال دارایی و استانداردهای حسابداری هنوز برخی کاستی ها را دارند و باید به تدریج بهبود یابند
[ترجمه گوگل]به طور غیر رسمی، استانداردهای حسابداری در زمینه نقص در دارائیها، هنوز برخی از کاستی ها وجود دارد و باید به تدریج بهبود یابد

6. To impersonally evaluation, the co - occurrence matrix was applied to analysis the texture of simulated images.
[ترجمه ترگمان]برای ارزیابی impersonally، ماتریس co برای تحلیل بافت تصاویر شبیه سازی شده اعمال شد
[ترجمه گوگل]برای ارزیابی غیر شخصی، ماتریس co-occurrence برای تحلیل بافت تصاویر شبیه سازی شده مورد استفاده قرار گرفت

7. This paper analyses impersonally the actual status of our library cause . defines primarily the library legislation.
[ترجمه ترگمان]این مقاله تجزیه و تحلیل وضعیت واقعی علت کتابخانه ما را تجزیه و تحلیل می کند ابتدا قوانین کتابخانه را تعریف می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله به طور غیررسمی وضعیت واقعی کتابخانه ما را تحلیل می کند اساسا قوانین کتابخانه را تعریف می کند

8. And his Impersonally Appraising and poetic reflection in writing strategy narrated those killing events without turning a hair. This relates with his experience, thanatopsis and aesthetic pursuing.
[ترجمه ترگمان]و Impersonally Appraising و انعکاس شاعرانه او در نوشتن استراتژی، حوادث قتل را بدون چرخاندن موهایش حکایت می کرد این موضوع با تجربه، thanatopsis و pursuing زیبایی شناسی در ارتباط است
[ترجمه گوگل]و تفکر شخصی و انعکاس شعری در استراتژی نوشتاری، این حوادث کشتن را بدون تغییر دادن موها، نقل مکان کرد این مربوط به تجربه او، ازتوسپس و پیگیری زیبایی شناختی است

9. She held my hand impersonally, a promise that she'd take care of me a minute.
[ترجمه ترگمان]او دست من را گرفت و به من قول داد که یک دقیقه از من مراقبت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او دستم را بدون هیچگونه مسئولیتی تحمل کرد، وعده ای داشت که یک دقیقه از من مراقبت کند

10. He treated his patients impersonally.
[ترجمه ترگمان]او بیمارانش را درمان می کرد
[ترجمه گوگل]او بیمار خود را درمان کرد

11. When I told him about Russ I found it difficult to speak impersonally.
[ترجمه ترگمان]وقتی در مورد \"راس\" بهش گفتم برام سخت بود که در موردش حرف بزنم
[ترجمه گوگل]هنگامی که به او دربارۀ راس گفتم، برایم غیرممکن است که صحبت کنم

12. The model employs less subjective parameters to evaluate DRP more impersonally and accurately.
[ترجمه ترگمان]این مدل از پارامترهای ذهنی کم تر برای ارزیابی دقیق تر و دقیق تر استفاده می کند
[ترجمه گوگل]این مدل، پارامترهای ذهنی کمتر را برای ارزیابی DRP به طور غیررسمی و با دقت استفاده می کند

13. At last, by studying the double - character of them, the foreign loans are appraised impersonally.
[ترجمه ترگمان]در نهایت با مطالعه شخصیت دوگانه آن ها، وام های خارجی قابل ارزیابی هستند
[ترجمه گوگل]در نهایت، با مطالعه دوگانگی آنها، وام های خارجی غیر شخصی مورد ارزیابی قرار می گیرند

14. " No. " The answer was both reticent and impersonally sad.
[ترجمه ترگمان]\"نه\" پاسخ هر دو reticent و impersonally بود
[ترجمه گوگل]'نه' پاسخ هر دو متناوب و غیرمنطقی غمگین بود

پیشنهاد کاربران

ناخواسته، نا خودآگاه

سرد ( رفتار )


کلمات دیگر: