1. The minister pronounced the benediction.
[ترجمه ترگمان]کشیش دعای خیر را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]وزیر خیرخواهانه اعلام کرد
2. The Pope's hands were raised in benediction.
[ترجمه ترگمان]دستان پاپ با دعای خیر بزرگ شدند
[ترجمه گوگل]دست های پاپ در خلوت پرورش یافتند
3. The priest pronounced a benediction over the couple at the end of the marriage ceremony.
[ترجمه ترگمان]کشیش در پایان مراسم عقد، دعای خیر را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]کشیش در پایان مراسم ازدواج ازدواج کرده است
4. I thought I could bestow beauty like a benediction and that your half-dark flesh would answer to the prayer.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کردم که می توانم زیبایی مانند دعای خیر بدهم و آن گوشت نیمه تیره شما به دعای من پاسخ خواهد داد
[ترجمه گوگل]فکر کردم می توانم زیبایی را به عنوان یک آزادی بیان به ارمغان بیاورم و بدنی نیمه تاریک شما به نماز پاسخ خواهد داد
5. BIENTSHn v. To give the benediction after a meal.
[ترجمه ترگمان] شکایت داره که بعد از یه وعده غذا برای مراسم دعای خیر صادر میشه
[ترجمه گوگل]BIENTSHn v برای دادن خیر پس از یک وعده غذا
6. The Holy Eucharist and Benediction are celebrated daily, morning and evening respectively.
[ترجمه ترگمان]آیین قربانی مقدس و آیین قربانی به ترتیب روزانه، صبح و عصر جشن گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]صبح و عصر به صورت روزانه و صبح و عصر جشن می گیرند
7. Second, there is no concluding benediction or chatimah.
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، هیچ پایانی برای benediction و chatimah وجود ندارد
[ترجمه گوگل]دوم، هیچ آزادی و یا چتمایشی وجود ندارد
8. BRUHche n. From the Hebrew, meaning benediction, blessing.
[ترجمه ترگمان]BRUHche: از زبان عبری، به معنی دعای خیر، دعای خیر
[ترجمه گوگل]BRUchche n از عبری، یعنی معرفت، برکت
9. I give these children my benediction.
[ترجمه ترگمان] من این بچه ها رو دعای خیر می کنم
[ترجمه گوگل]من این فرزندان را از شرارت خویش می خواهم
10. The priest enjoyed the benediction of the old man in the name of the Great Spirit who made all men.
[ترجمه ترگمان]کشیش از دعای خیر مرد پیر به نام روح بزرگ که همه مردها را ساخته بود لذت می برد
[ترجمه گوگل]کشیش از شرارت پیرمرد به نام روح بزرگ برخوردار بود که همه مردم را ساخته بود
11. As the sermon ends he kneels, waves a benediction, and covers his face with his hands.
[ترجمه ترگمان]همچنان که وعظ پایان می یابد، زانو می زند، دعای خیر می کند و صورتش را با دست هایش می پوشاند
[ترجمه گوگل]همانطور که خطبه به پایان می رسد، زانو می زند، امیدوار است و چهره اش را با دستان خود می گیرد
12. The touch of the sun felt like a benediction.
[ترجمه ترگمان]لمس خورشید مثل دعای خیر بود
[ترجمه گوگل]لمس خورشید احساس خوشحالی شد
13. The song hovered, like a whispered benediction, above the crowd.
[ترجمه ترگمان]آهنگ سرود مانند دعای خیر متبرک در بالای جمعیت موج می زد
[ترجمه گوگل]این آواز، مثل یک آزادی نجوا، بالای جمعیت است
14. Refreshment was served after the benediction.
[ترجمه ترگمان]refreshment پس از دعای خیر خدمت می کردند
[ترجمه گوگل]بیداری بعد از رسیدن به خدمت انجام شد
15. I shall feel the benediction of the good God when Cosette is here.
[ترجمه ترگمان]وقتی که کوزت اینجا است دعای خیر و دعای خیر را احساس خواهم کرد
[ترجمه گوگل]وقتی کوزت اینجا است، خدا را شکر می کنم