کلمه جو
صفحه اصلی

benediction


معنی : نیایش، برکت، دعای خیر، دعای اختتام
معانی دیگر : دعای برکت، (در خاتمه ی مراسم نیایش در کلیسا) درخواست بخشش از خداوند، نیک سخن

انگلیسی به فارسی

دعای خیر، دعای اختتام، برکت، نیایش


خوشبختی، نیایش، دعای خیر، برکت، دعای اختتام


انگلیسی به انگلیسی

• blessing, prayer, invocation
a benediction is a prayer asking god to bless someone; a formal word.
benediction is the act of blessing someone; a formal word.

اسم ( noun )
مشتقات: benedictive (adj.), benedictory (adj.)
(1) تعریف: a blessing, esp. the one pronounced over the congregation by the clergyman at the end of a religious service.
مترادف: blessing
مشابه: orison, prayer

(2) تعریف: (usu. cap.) a service of the Roman Catholic Church, made up of prayers, hymnsinging, and a blessing.
مترادف: service
مشابه: blessing, ceremony, mass, orison, prayer, ritual

مترادف و متضاد

closing prayer


نیایش (اسم)
praise, adoration, veneration, invocation, benediction, orison

برکت (اسم)
benediction, felicity, beatitude, blessing, bliss, fatness

دعای خیر (اسم)
benediction, benison, blessing

دعای اختتام (اسم)
benediction

Synonyms: amen, approbation, approval, beatitude, benedictus, benison, blessing, consecration, favor, grace, gratitude, invocation, laying on of hands, okay, orison, praise, sanctification, thanks, thanksgiving


Antonyms: anathema, execration


جملات نمونه

1. The minister pronounced the benediction.
[ترجمه ترگمان]کشیش دعای خیر را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]وزیر خیرخواهانه اعلام کرد

2. The Pope's hands were raised in benediction.
[ترجمه ترگمان]دستان پاپ با دعای خیر بزرگ شدند
[ترجمه گوگل]دست های پاپ در خلوت پرورش یافتند

3. The priest pronounced a benediction over the couple at the end of the marriage ceremony.
[ترجمه ترگمان]کشیش در پایان مراسم عقد، دعای خیر را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]کشیش در پایان مراسم ازدواج ازدواج کرده است

4. I thought I could bestow beauty like a benediction and that your half-dark flesh would answer to the prayer.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کردم که می توانم زیبایی مانند دعای خیر بدهم و آن گوشت نیمه تیره شما به دعای من پاسخ خواهد داد
[ترجمه گوگل]فکر کردم می توانم زیبایی را به عنوان یک آزادی بیان به ارمغان بیاورم و بدنی نیمه تاریک شما به نماز پاسخ خواهد داد

5. BIENTSHn v. To give the benediction after a meal.
[ترجمه ترگمان] شکایت داره که بعد از یه وعده غذا برای مراسم دعای خیر صادر میشه
[ترجمه گوگل]BIENTSHn v برای دادن خیر پس از یک وعده غذا

6. The Holy Eucharist and Benediction are celebrated daily, morning and evening respectively.
[ترجمه ترگمان]آیین قربانی مقدس و آیین قربانی به ترتیب روزانه، صبح و عصر جشن گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]صبح و عصر به صورت روزانه و صبح و عصر جشن می گیرند

7. Second, there is no concluding benediction or chatimah.
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، هیچ پایانی برای benediction و chatimah وجود ندارد
[ترجمه گوگل]دوم، هیچ آزادی و یا چتمایشی وجود ندارد

8. BRUHche n. From the Hebrew, meaning benediction, blessing.
[ترجمه ترگمان]BRUHche: از زبان عبری، به معنی دعای خیر، دعای خیر
[ترجمه گوگل]BRUchche n از عبری، یعنی معرفت، برکت

9. I give these children my benediction.
[ترجمه ترگمان] من این بچه ها رو دعای خیر می کنم
[ترجمه گوگل]من این فرزندان را از شرارت خویش می خواهم

10. The priest enjoyed the benediction of the old man in the name of the Great Spirit who made all men.
[ترجمه ترگمان]کشیش از دعای خیر مرد پیر به نام روح بزرگ که همه مردها را ساخته بود لذت می برد
[ترجمه گوگل]کشیش از شرارت پیرمرد به نام روح بزرگ برخوردار بود که همه مردم را ساخته بود

11. As the sermon ends he kneels, waves a benediction, and covers his face with his hands.
[ترجمه ترگمان]همچنان که وعظ پایان می یابد، زانو می زند، دعای خیر می کند و صورتش را با دست هایش می پوشاند
[ترجمه گوگل]همانطور که خطبه به پایان می رسد، زانو می زند، امیدوار است و چهره اش را با دستان خود می گیرد

12. The touch of the sun felt like a benediction.
[ترجمه ترگمان]لمس خورشید مثل دعای خیر بود
[ترجمه گوگل]لمس خورشید احساس خوشحالی شد

13. The song hovered, like a whispered benediction, above the crowd.
[ترجمه ترگمان]آهنگ سرود مانند دعای خیر متبرک در بالای جمعیت موج می زد
[ترجمه گوگل]این آواز، مثل یک آزادی نجوا، بالای جمعیت است

14. Refreshment was served after the benediction.
[ترجمه ترگمان]refreshment پس از دعای خیر خدمت می کردند
[ترجمه گوگل]بیداری بعد از رسیدن به خدمت انجام شد

15. I shall feel the benediction of the good God when Cosette is here.
[ترجمه ترگمان]وقتی که کوزت اینجا است دعای خیر و دعای خیر را احساس خواهم کرد
[ترجمه گوگل]وقتی کوزت اینجا است، خدا را شکر می کنم


کلمات دیگر: