کلمه جو
صفحه اصلی

devotee


معنی : پارسا، طرفدار، هواخواه، سالک، زاهد، مجاهد، فداکار، فدایی، جانسپار، مرید
معانی دیگر : دوستدار، بسیار مذهبی، فدایی دین، فناتیک، متعصب در دین، پیش مرگ، جانباز، مخلص

انگلیسی به فارسی

مرید، جان‌سپار، فدایی، مخلص، پارسا، زاهد، هواخواه، مجاهد


جانباز، مرید، طرفدار، هواخواه، فدایی، فداکار، زاهد، سالک، مجاهد، جانسپار، پارسا


انگلیسی به انگلیسی

• follower, adherent; zealot, fanatic
a devotee of a subject or activity is someone who is very enthusiastic about it.

مترادف و متضاد

پارسا (اسم)
abstemious person, devotee, pietist, pious person, votary

طرفدار (اسم)
devotee, advocate, adherent, sympathizer, aficionado, partisan, bigot, disciple, zealot, governor, sovereign, henchman

هواخواه (اسم)
devotee, adherent, aficionado, disciple, enthusiast

سالک (اسم)
devotee, disciple, aleppo boil, wayfarer, mystic, traveler

زاهد (اسم)
ascetic, devotee, votary, anchoret, anchorite, eremite

مجاهد (اسم)
devotee, warrior, champion, hero, zealot

فداکار (اسم)
devotee

فدایی (اسم)
devotee, volunteer, zealot

جانسپار (اسم)
devotee, devotion

مرید (اسم)
devotee, disciple, henchman

ardent supporter; fan


Synonyms: addict, adherent, admirer, aficionado, amateur, believer, booster, buff, disciple, enthusiast, fanatic, fancier, fiend, follower, groupie, habitué, junkie, lover, rooter, supporter, votarient, votary


Antonyms: adversary, antagonist, enemy


جملات نمونه

1. a devotee of persian music
مرده ی موسیقی ایرانی

2. He's been a golf devotee for 25 years.
[ترجمه ترگمان]او به مدت ۲۵ سال یک فدایی زمین بوده است
[ترجمه گوگل]او 25 سال به عنوان یک متصدی گلف بوده است

3. I'm a great devotee of jazz.
[ترجمه ترگمان]من طرفدار پروپا قرص جاز هستم
[ترجمه گوگل]من یک جادوگر بزرگ هستم

4. He is a great devotee of the Prime Minister.
[ترجمه ترگمان]او یک فدایی بزرگ نخست وزیر است
[ترجمه گوگل]او یک جانباز برجسته نخست وزیر است

5. Mr Carpenter is obviously a devotee of Britten'smusic.
[ترجمه ترگمان]آقای کارپنتر مشخصا طرفدار فدایی of است
[ترجمه گوگل]آقای کارپنتر به وضوح از جانب بریتن موسیقی است

6. Garuda was not only a devotee of Vishnu, but a divinity in its own right.
[ترجمه ترگمان]گارودا \"نه تنها طرفدار Vishnu of\" بلکه یک الهه در اختیار خودش بود
[ترجمه گوگل]Garuda نه تنها یک خائن ویشنا بود، بلکه یک الوهیت به خودی خود بود

7. Perhaps you already are an online devotee, a chatroom habitue.
[ترجمه ترگمان]شاید شما قبلا یک فدایی به نام a habitue هستید
[ترجمه گوگل]شاید شما در حال حاضر یک خادم آنلاین هستید، یک عادت چت روم

8. He's a devotee of old Hollywood movies.
[ترجمه ترگمان]او یک فدایی فیلم های قدیمی هالیوودی است
[ترجمه گوگل]او جادوگر فیلم های قدیمی هالیوود است

9. Being a Madonna devotee has always involved having a selective memory.
[ترجمه ترگمان]یک فدایی \"مدونا\" همیشه دارای داشتن حافظه انتخابی است
[ترجمه گوگل]داشتن یک مادونا مفتخر همیشه دارای یک حافظه انتخابی است

10. Urquhart, a rich devotee of the arts, made generous donations to the museum.
[ترجمه ترگمان]Urquhart، یکی از مریدان غنی هنر، کمک های سخاوتمندانه ای به این موزه کرد
[ترجمه گوگل]Urquhart، یکی از غنی ترین هنرمندان هنر، کمک های سخاوتمندانه ای به موزه کرد

11. A devotee for the past 20 years, she teaches yoga to disabled children.
[ترجمه ترگمان]او در ۲۰ سال گذشته یک فدایی به کودکان معلول درس می دهد
[ترجمه گوگل]یحیی برای 20 سال گذشته یوگا را به کودکان معلول آموزش می دهد

12. A devotee to sensuous and luxurious living; an epicure.
[ترجمه ترگمان]یک فدایی به زندگی sensuous و لوکس؛ یک epicure
[ترجمه گوگل]جانباز به زندگی عاطفی و لوکس؛ یک اپیزود

13. God shows His Grace to the devotee by manifesting as His Guru.
[ترجمه ترگمان]خداوند با نشان دادن guru او، Grace را به devotee نشان می دهد
[ترجمه گوگل]خداوند با فاش کردن گورو او را به خدای خود نشان می دهد

14. Vinous drink, however, had no greater devotee than Chief Justice John Marshall.
[ترجمه ترگمان]با این حال، نوشیدنی vinous از رئیس دادگستری جان مارشال بزرگ تر نبود
[ترجمه گوگل]با این حال، نوشیدنی Vinous هیچوقت بیشتر از جانب رئیس دادگستری جان مارشال نداشت

15. "For us, it's just fun," said avian devotee Fred Bird, a past president of the Washington Ornithological Society who studies the little band of parakeets.
[ترجمه ترگمان]avian avian، رهبر سابق انجمن Ornithological واشنگتن که گروه کوچک of را مطالعه می کند، گفت: \" برای ما فقط سرگرمی است \"
[ترجمه گوگل]فرد بردخوان، فرد برد، رئیس جمهور پیشین جامعه واشنگتن واشنگتن که گروه کوچکی از گروه های پاراگراف را مطالعه می کند، گفت: 'برای ما این فقط سرگرم کننده است '

a devotee of Persian music

مرده‌ی موسیقی ایرانی


one of the devotees of Hassan Sabbah

یکی از فداییان متعصب حسن صباح


پیشنهاد کاربران

مرید، طرفدار

جان نثار

Devote : اختصاص دادن - فدا کردن
Devotee : فدایی - مخلص - جانباز

دِ وُتی ( دی ❌ )
دِ وُت

سرسپرده


کلمات دیگر: