کلمه جو
صفحه اصلی

plentifully


بفراوانی، فراوان، بقدر کفایت

انگلیسی به انگلیسی

• bountifully, abundantly, amply; richly, lushly

جملات نمونه

1. She kept them plentifully supplied with gossip.
[ترجمه ترگمان]او آن ها را با شایعاتی که از همه جا شنیده بود نگه می داشت
[ترجمه گوگل]او آنها را با شایعات فراوان حفظ کرد

2. The visitors were plentifully supplied with food and drink.
[ترجمه ترگمان]میهمانان به حد وفور غذا و نوشیدنی تامین می کردند
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان با غذا و نوشیدنی زیادی عرضه می شدند

3. Nettle grows plentifully on any rich waste ground.
[ترجمه ترگمان]آشوب برپا می کند، آشوب برپا می کند
[ترجمه گوگل]گزنه به طور گسترده ای در هر زمینۀ زراعی غنی رشد می کند

4. The bar was against the far wall, plentifully stocked and presided over by a bleached blonde in a white beaded sweater.
[ترجمه ترگمان]بار در مقابل دیوار بسیار دور بود، آن را پر کرده بودند و با یک بلوند براق که با پلیور براق پوشیده شده بود، بر روی آن نظارت می کرد
[ترجمه گوگل]نوار در برابر دیوار دور بود، غالبا جمع شده بود و توسط یک لباس سفید و سفید در یک ژاکت بافندگی سفید پوش برگزار شد

5. Evidence is plentifully available.
[ترجمه ترگمان]شواهد به وفور در دسترس است
[ترجمه گوگل]شواهد فراوان در دسترس است

6. The oil flowed plentifully at first, but soon ran out.
[ترجمه ترگمان]اول روغن از آن سرازیر شد، اما طولی نکشید که بیرون آمد
[ترجمه گوگل]نفت در ابتدا زیاد فراوانی کرد اما به زودی فرار کرد

7. Likes plentifully, the skin white sexual desire strong woman.
[ترجمه ترگمان]از آن plentifully و پوست و هوس جنسی سفید پوست خوشش می آید
[ترجمه گوگل]دوست داشتنی، سفید پوست میل جنسی زن قوی است

8. Between this and the railway extended vast plains, plentifully irrigated.
[ترجمه ترگمان]بین این و خط آهن، دشت وسیع و وسیعی قرار داشت که در آن دیده می شد
[ترجمه گوگل]بین این و راه آهن گسترش دشت های گسترده، آب فراوان

9. But the twigs stirred and plentifully showered dew that made me wet.
[ترجمه ترگمان]اما آن شاخه گلی که مرا خیس کرده بودند به جنب و جوش افتادند
[ترجمه گوگل]اما شاخه ها همدرد و غبار فراوان شد که شبنم را خیس کردند

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

11. Even the ground is affected, and instead of producing food plentifully it has to be coaxed and sweated over.
[ترجمه ترگمان]حتی زمین هم تحت تاثیر قرار می گیرد و به جای آن که به حد وفور غذا تولید کند، باید coaxed شود و عرق کند
[ترجمه گوگل]حتی زمین نیز تحت تأثیر قرار گرفته است و به جای تولید فراوانی غذا، باید آن را تقویت و تحریک کند

12. Hot words passed on both sides and ill blood was plentifully bred.
[ترجمه ترگمان]کلمات داغ از هر دو طرف رد می شدند و از آن خون می چکید
[ترجمه گوگل]کلمات داغ از طرف هر دو طرف عبور می کردند و خون های غالبا پرورش یافتند

13. Due to adopting the LCD screen and touch - screen, the information is displayed more plentifully, directly and strikingly.
[ترجمه ترگمان]با توجه به پذیرش صفحه LCD و صفحه لمسی، اطلاعات به طور مستقیم و قابل توجه به حد وفور نمایش داده می شود
[ترجمه گوگل]با توجه به اتخاذ صفحه LCD و صفحه نمایش لمسی، اطلاعات بیشتر به طور گسترده، مستقیم و قابل توجه نمایش داده می شود

14. Or, shall everyone turn victualler, or smith, because there are some that maintain their families plentifully and grow rich in those professions?
[ترجمه ترگمان]یا، آیا همه می توانند victualler یا آهنگر را برگردانند، چرا که بعضی از این افراد خانواده خود را به حد وفور نگهداری می کنند و در این حرفه ها ثروتمند می شوند؟
[ترجمه گوگل]یا، هرکدام از این افراد، قربانی یا اسمیت می شوند، چرا که برخی از آنها خانواده های خود را به طرق گوناگون حفظ می کنند و در این حرفه ها غنی می شوند؟

15. Lop Nur atomic energy base current situation, observes that tears flow plentifully.
[ترجمه ترگمان]بحران انرژی اتمی lop نور، مشاهده می کند که اشک به وفور جریان می یابد
[ترجمه گوگل]Lop Nur وضعیت انرژی فعلی پایه انرژی، نشان می دهد که اشک جریان زیادی دارد

پیشنهاد کاربران

plentifully ( adv ) = به وفور، به مقدار زیاد، به صورت فراوان ، به قدر کافی ، به مقدار مکفی ، به طور فزاینده، به طور قابل ملاحضه ای، کاملاً

معانی دیگر >>>> با اصراف و ولخرجی، به طور مجلل ( نشانه یا نشانگر نشانه هایی از ثروت یا تجمل است ) /به طور گسترده، به طور کلی، به طور شایع، عموماً ( قید برای گستردگی و شایع بودن )

Definition = به مقدار زیاد ، یا به طوری که نشان می دهد چیزهای زیادی در دسترس است/

examples :
1 - Oil flowed plentifully in the 1970s and '80s.
نفت در دهه 1970 و 80 به وفور جاری بود.
2 - The snow fell less plentifully, but it became intensely cold.
بارش برف به میزان کمتری از مقدار کافی بارید ، اما به شدت سرد شد.
3 - The tears flowed so plentifully that Maggie saw nothing around her for the next ten minutes.
اشکها آنقدر به مقدار زیاد سرازیر شدند که مگی تا ده دقیقه بعد چیزی در اطرافش ندید.



کلمات دیگر: