1. the devolution of duties in an organization
تفویض مسئولیت ها در یک سازمان
2. the devolution of the crown to the next in line
انتقال تاج و تخت به وارث بعدی
3. None the less, as Miller reminds us, devolution does not mean absolute separation from Westminster and the creation of independent new nations.
[ترجمه ترگمان]همانطور که میلر به ما یادآوری می کند، تفویض اختیارات به معنای جدا شدن مطلق از وستمینستر و ایجاد کشورهای مستقل مستقل نیست
[ترجمه گوگل]با این حال، همانطور که میلر به ما یادآوری می کند، تحول به معنای جدایی مطلق از وست مینیستر و ایجاد ملت های مستقل جدید نیست
4. Plans for devolution have been exchanged, but have hardly been considered by the other side.
[ترجمه ترگمان]طرح ها برای تفویض اختیارات مبادله شده اند، اما به سختی در نظر گرفته نشده اند
[ترجمه گوگل]برنامه های تحویل مبادله شده اند، اما از طرف دیگر به سختی مورد توجه قرار گرفته اند
5. Some Area Board chairmen pressed for increased devolution to them on matters such as labour relations or generation.
[ترجمه ترگمان]برخی از روسای هیات های نمایندگی برای افزایش تفویض اختیارات به آن ها در مورد مسائلی مانند روابط کاری یا نسل، اصرار دارند
[ترجمه گوگل]بعضی از ناظران هیئت مدیره ناحیه ای برای تحریم بیشتر به آنها در مورد مسائل مربوط به روابط کار یا نسل ها فشار آوردند
6. If Alexander has a central theme, it is devolution.
[ترجمه ترگمان]اگر الکساندر یک موضوع مرکزی داشته باشد، این تفویض اختیارات است
[ترجمه گوگل]اگر الکساندر دارای یک موضوع مرکزی است، آن تحول است
7. Mr Mason believes this sort of devolution will bring higher returns.
[ترجمه ترگمان]آقای می سن بر این باور است که این نوع تفویض اختیارات، بازده بالاتری را به همراه خواهد داشت
[ترجمه گوگل]آقای میسون معتقد است که این نوع تحریم، بازدهی بالاتری را به همراه خواهد داشت
8. The history of devolution has been a chequered one in our country, perhaps since the second world war.
[ترجمه ترگمان]تاریخ تفویض اختیارات، شاید در کشور ما، شاید از زمان جنگ جهانی دوم باشد
[ترجمه گوگل]تاریخ تحویل در کشور ما، شاید از زمان جنگ جهانی دوم، در کشور ماست
9. One form of horizontal devolution has been a feature of the constitution of the United Kingdom for centuries.
[ترجمه ترگمان]یک شکل تفویض اختیارات افقی یکی از ویژگی های قانون اساسی پادشاهی متحده برای قرن ها بوده است
[ترجمه گوگل]یک شکل از افشاگری افقی، قرن ها از ویژگی های قانون اساسی انگلیس بوده است
10. The educational measures provided for the devolution of responsibility from the federal government to the state and local authorities.
[ترجمه ترگمان]معیارهای آموزشی برای تفویض اختیارات دولت فدرال به دولت و مقامات محلی فراهم شده است
[ترجمه گوگل]اقدامات آموزشی برای انتقال مسئولیت از دولت فدرال به مقامات دولتی و محلی ارائه شده است
11. Once elected, they would negotiate for greater devolution.
[ترجمه ترگمان]زمانی که انتخاب شوند، برای تفویض اختیارات بیشتر مذاکره خواهند کرد
[ترجمه گوگل]پس از انتخاب، آنها برای تحویل بیشتر مذاکره می کنند
12. The devolution programme of Wahid's administration may also be thrown into doubt.
[ترجمه ترگمان]برنامه تفویض اختیارات در وحید ممکن است به شک انداخته شود
[ترجمه گوگل]برنامه تحریم دولت وهید نیز ممکن است به شک و تردید برسد
13. With demands for devolution resurfacing, this problem is unlikely to go away in the foreseeable future.
[ترجمه ترگمان]با نیاز به ظهور مجدد تفویض اختیارات، بعید است که این مشکل در آینده نزدیک از بین برود
[ترجمه گوگل]با توجه به تقاضای تحویل دهی مجدد، این مشکل در آینده قابل پیش بینی نیست
14. It says devolution, the Good Friday peace agreement and globalisation have undermined the notion of Britishness.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که تفویض اختیارات، توافقنامه صلح روز جمعه خوب و جهانی شدن، مفهوم of را تضعیف کرده است
[ترجمه گوگل]گفته می شود که تحرک، توافق صلح جمعه جمعه و جهانی سازی، مفهوم Britisaness را تضعیف کرده است