کلمه جو
صفحه اصلی

bethink


معنی : اندیشه کردن، بخود آمدن، بیاد اوردن
معانی دیگر : (همراه با ضمیرهای انعکاسی مثل yourself) به یاد آوردن، یادآوری کردن، بخود امدن

انگلیسی به فارسی

اندیشه کردن، بخود آمدن، بیاد آوردن


انگلیسی به انگلیسی

• think over, consider; remember, recall

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bethinks, bethinking, bethought
(1) تعریف: to think about; consider (usu. used reflexively).

(2) تعریف: to recall; remind (usu. oneself) of.

مترادف و متضاد

اندیشه کردن (فعل)
deliberate, meditate, bethink, ponder, trow, cogitate, ruminate, muse

بخود آمدن (فعل)
bethink, introspect

بیاد اوردن (فعل)
bethink, recall, remind

جملات نمونه

Then he bethought himself to call his mother.

سپس به یاد آورد که به مادرش تلفن بزند.


1. The manager bethought himself a moment and gave me an answer.
[ترجمه ترگمان]مدیر به فکر فرو رفت و جوابی به من داد
[ترجمه گوگل]مدیر یک لحظه خود را به خود مشغول کرد و به من جواب داد

2. He should bethink himself of his duty.
[ترجمه ترگمان]باید وظیفه خود را به یاد آورد
[ترجمه گوگل]او باید خود را از وظیفه خود متمایز کند

3. Bethink yourself of what you are.
[ترجمه ترگمان]خودتان را به هوش آورید
[ترجمه گوگل]خودت را از آنچه که هستید بشناس

4. He bethought himself of going abroad.
[ترجمه ترگمان]به فکر رفتن به خارج از کشور بود
[ترجمه گوگل]او خود را برای رفتن به خارج آماده کرد

5. She bethought herself of family obligations.
[ترجمه ترگمان]به یاد وظایف خانوادگی افتاد
[ترجمه گوگل]او خود را از تعهدات خانوادگی متهم کرد

6. She bethought herself of an excellent plan.
[ترجمه ترگمان]به یاد یک نقشه عالی افتاد
[ترجمه گوگل]او خود را از طرح عالی ایفای کرد

7. She bethought herself of a plan.
[ترجمه ترگمان]به یاد نقشه ای افتاد
[ترجمه گوگل]او خود را از یک طرح دلخراش داد

8. He has bethought himself of learning English.
[ترجمه ترگمان]به یاد گرفتن زبان انگلیسی افتاد
[ترجمه گوگل]او خود را به یادگیری زبان انگلیسی متقاعد کرده است

9. We should bethink ourselves of the necessity to raise more funds.
[ترجمه ترگمان]باید به خاطر داشته باشیم که باید بودجه های بیشتری را افزایش دهیم
[ترجمه گوگل]ما باید خودمان را از ضرورت جمع آوری پول بیشتر بدست آوریم

10. You are clever, why you bethink of asking me to accompany you?
[ترجمه ترگمان]تو باهوشی، چرا از من می خواهی که با تو همراهی کنم؟
[ترجمه گوگل]شما باهوش هستید، چرا شما از خواسته های من برای همراهی با شما می ترسید؟

11. You should bethink yourself of your duty, my lord!
[ترجمه ترگمان]شما باید وظیفه خود را به خاطر داشته باشید، سرور من!
[ترجمه گوگل]شما باید خود را از وظیفه خود متمایز کنید، پروردگار من!

12. Neither she nor I could bethink that this haphazard collision will lead to another relationship.
[ترجمه ترگمان]نه او و نه من به این فکر افتادم که این برخورد تصادفی منجر به یک رابطه دیگر خواهد شد
[ترجمه گوگل]نه او و نه من می توانستند بفهمند که این برخورد تصادفی منجر به یک رابطه دیگر خواهد شد

13. Bethink ere thou dismiss us.
[ترجمه ترگمان]پیش از آنکه ما را مرخص کنی به هوش آمد
[ترجمه گوگل]بگذار ما را رها کن

14. The piece of light music __ let _ me _ bethink ( think ) _ the happy hours we spent together.
[ترجمه ترگمان]قطعه موسیقی سبک به من اجازه می دهد (فکر کنید)ساعات خوشی که با هم گذراندیم
[ترجمه گوگل]قطعه موسیقی نور __ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ساعتهای شاد که با هم گذشتیم


کلمات دیگر: