کلمه جو
صفحه اصلی

bevy


معنی : گروه، دسته
معانی دیگر : گروه (به ویژه گروهی دختر یا زن)، گروه (از هرچیز)، دسته ی پرنده (به ویژه هدهد)، گروه دختران

انگلیسی به فارسی

دسته، گروه (دختران)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: bevies
(1) تعریف: a group of birds or other animals, esp. quail or larks.

- We spotted a bevy of quail.
[ترجمه ترگمان] ما یه گروه \"بلدرچین\" دیدیم
[ترجمه گوگل] ما یک تخم مرغ از بلدرچین را دیدیم

(2) تعریف: a large, often noisy group of people.

- A bevy of excited schoolboys burst through the doors.
[ترجمه ترگمان] گروهی از شاگردان گروه کر هیجان زده از در وارد شدند
[ترجمه گوگل] یک مغازه از دانش آموزان هیجان انگیز از طریق درها پشت سر گذاشت

• group; cluster
a bevy of people or things is a large group of them often found or occurring together.

مترادف و متضاد

گروه (اسم)
many, school, section, outfit, mass, heap, cohort, kind, flock, society, assembly, clique, ring, troop, team, pack, army, host, corps, group, company, platoon, folk, crowd, class, gang, clinch, cluster, bunch, ensign, fry, shoal, bevy, concourse, swarm, throng, congregation, covey, herd, multitude, horde, legion, rout, skulk, squad

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

swarm


Synonyms: assembly, band, bunch, cluster, collection, company, covey, crew, crowd, flight, flock, gathering, group, pack, party, troupe


Antonyms: individual, one


جملات نمونه

1. a bevy of new studies
چندین پژوهش جدید

2. a bevy of village girls surrounded them
گروهی از دختران روستا دور آنها را گرفتند.

3. A bevy of bathing beauties appeared on the beach.
[ترجمه ترگمان]روی ساحل یک جفت زیبایی ها ظاهر شدند
[ترجمه گوگل]یک ساحه زیبایی های حمام در ساحل ظاهر شد

4. Simon was there with the usual bevy of lovelies.
[ترجمه ترگمان]سیمون با گروه همیشگی زنان آنجا بود
[ترجمه گوگل]سیمون در آنجا با عروسک معمولی بود

5. Finally, there's a bevy of Aussie and homegrown soap stars in Aladdin at the Apollo in Oxford.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، یک گروه از ستارگان Aussie استرالیایی و soap در نور علاالدین در شهر آپولو در آکسفورد زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]در نهایت، ستاره های صابون زیتونی Aussie و homegrown در Aladdin در Apollo در آکسفورد وجود دارد

6. A bevy of women, old and young, wait their turn to embrace her.
[ترجمه ترگمان]گروهی از زنان، پیر و جوان، منتظر turn تا او را در آغوش بگیرند
[ترجمه گوگل]یک زن و شوهر از زنان، پیر و جوان، منتظر نوبت خود را به آغوش او

7. The row started when a bevy of movie stars appeared at the White House correspondents' dinner on May 1st.
[ترجمه ترگمان]این ردیف زمانی آغاز شد که گروهی از ستارگان سینما در اول ماه مه در مراسم شام خبرنگاران کاخ سفید ظاهر شدند
[ترجمه گوگل]این ردیف زمانی آغاز شد که یک ستاره از ستارگان فیلم در اول ماه مه در شام مهمانان سفارتخانه کاخ سفید ظاهر شد

8. He was surrounded by a bevy of beauties in bathing attire.
[ترجمه ترگمان]گروهی از زیبایی ها را در لباس شنا احاطه کرده بود
[ترجمه گوگل]او توسط لباس های زیبایی در لباس حمام احاطه شده بود

9. I was so driven, Bevy, I didn't know which way to turn.
[ترجمه ترگمان]من خیلی خسته بودم، ولی نمی دانستم از کدام طرف باید برگردم
[ترجمه گوگل]من تا به حال رانده شد، Bevy، من نمی دانستم که چگونه به نوبه خود

10. " That's a fine bevy, Ma'm ,' said Gerald gallantly, reining his horse alongside the carriage.
[ترجمه ترگمان]جرالد با شجاعت تمام اسبش را کنار کالسکه نگه داشت و با صدای بلند گفت: گروه قشنگیه
[ترجمه گوگل]جرالد با عجله گفت: 'این یک جادوگر خوب است، مامان، در حال چرخاندن اسب خود را در کنار حامل

11. Look, there comes a bevy of ladies.
[ترجمه ترگمان] ببین، یه گروه از خانم ها داره میاد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک زنبور عسل از خانم ها آمده است

12. There are a whole bevy of reasons for this.
[ترجمه ترگمان] یه عالمه دلیل برای این کار وجود داره
[ترجمه گوگل]از این رو، دلایل زیادی وجود دارد

13. Remember, Bevy is a very brilliant and resourceful girl.
[ترجمه ترگمان] یادت باشه، \"bevy\" دختر خیلی باهوشی و resourceful
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید، Bevy دختر بسیار درخشان و مبتکر است

14. Bevy and I understand each other perfectly.
[ترجمه ترگمان] من و \"bevy\" کاملا همدیگه رو درک می کنیم
[ترجمه گوگل]Bevy و من کاملا یکدیگر را درک می کنم

15. Bevy, I'm really curious as to this sudden decision of yours.
[ترجمه ترگمان]من واقعا در مورد این تصمیم ناگهانی شما کنجکاوم
[ترجمه گوگل]Bevy، من واقعا عجیب و غریب به این تصمیم ناگهانی از شما

A bevy of village girls surrounded them.

گروهی از دختران روستا دور آنها را گرفتند.


a bevy of new studies

چندین پژوهش جدید



کلمات دیگر: