1. the benignity and protectiveness of or befitting a father.
[ترجمه ترگمان]مهربانی و حمایت پدر
[ترجمه گوگل]خوشبختی و محافظت از یک یا یک پدر
2. This new benignity and tolerance a little disconcerted him.
[ترجمه ترگمان]این شفقت جدید و تحمل تحمل اندکی او را مشوش کرد
[ترجمه گوگل]این مزاج و تحمل جدید کمی او را ناراحت کرد
3. The womans felling so of man very benignity, very true, not severe and solemn demeanor, then possibility creation become intimate with of wishes.
[ترجمه ترگمان]این زن، خیلی مهربانی، خیلی مهربانی، خیلی جدی، رفتار جدی و جدی ندارد، پس ممکن است آفرینش با آرزوها صمیمی شود
[ترجمه گوگل]زنان زحمت بسیار خوبی برای انسان، بسیار واقعی، و نه شدید و جدی رفتار، و سپس ایجاد امکان با خواسته های صمیمی است
4. He met instead a look of such mild benignity that he was left baffled.
[ترجمه ترگمان]به جای این که نگاهی به او بیندازد، به جای این که چیزی بگوید، به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او در عوض یک نگاهی به چنین خوش خیم خفیفی پیدا کرد که او را ناراحت کرده بود
5. I believe in Premier Wen's benignity, but only benignity is not enough.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، in Wen، اما فقط benignity کافی نیست
[ترجمه گوگل]من به خوش بینی ون پیشی می گیرم، اما تنها خوش بینی کافی نیست
6. One person's an apple, talk benignity many.
[ترجمه ترگمان]یک نفر سیب است و خیلی زیاد صحبت می کند
[ترجمه گوگل]یک نفر یک سیب است، بسیار خوشحال است
7. Unfamiliar person very benignity of together engaged.
[ترجمه ترگمان]خیلی لطف دارند که با هم نامزد کرده اند
[ترجمه گوگل]فرد ناآشنای بسیار خوش شانسی با هم مشغول است
8. It is in vain for any man to usurp the name of Christian, without holiness of life, purity of manners, benignity and meekness of spirit.
[ترجمه ترگمان]برای کسی که نام مسیحیت را، عاری از تقدس، پاکی و فروتنی روح، usurp، بی هوده است
[ترجمه گوگل]بیهوده است که هر فردی به اسم مسیحی غصب شود، بدون پیروزی از زندگی، خلوص روحیه، خوشبختی و مهربانی روح
9. Because only this kind of environment, the student just have a safety, benignity .
[ترجمه ترگمان]چون تنها این نوع محیط، دانش آموزان دارای ایمنی، benignity، هستند
[ترجمه گوگل]از آنجا که فقط این نوع از محیط زیست، دانش آموز فقط ایمنی، سلامت است
10. The achievements appraised the result on objective reflected between the staff the achievements difference, may form the benignity competitive system in the enterprise interior.
[ترجمه ترگمان]این موفقیت ها باعث ارزیابی نتایج عینی بین کارکنان و تفاوت بین کارکنان ارزیابی می شود و ممکن است سیستم رقابتی benignity را در داخل شرکت شکل دهد
[ترجمه گوگل]دستاوردها نتیجه نتیجه را بر مبنای منافع بین کارکنان تفاوت های دستاوردها را ارزیابی کردند، ممکن است سیستم رقابتی مطلوب در محیط داخلی ایجاد کنند
11. We now of no scripture which records the pure benignity of the gods on a New England winter night.
[ترجمه ترگمان]ما اکنون از انجیل و benignity که در یک شب زمستانی نیوانگلند قرار دارد، از انجیل خبری نیست
[ترجمه گوگل]در حال حاضر هیچ کتاب مقدس نیست که رحمت خالص خدایان را در یک شب زمستان نیوانگلند ثبت کند
12. I like a virago to still have a deeper reason: See the virago feel benignity.
[ترجمه ترگمان]من از یک زن شرور خوشم می آید که هنوز یک دلیل عمیق تر داشته باشد: این زن شرور احساس مهربانی می کند
[ترجمه گوگل]من دوست دارم یک اشتیاق به یک دلیل عمیق تر داشته باشم
13. Students and their parents have done the reflection through the experience of benignity and care of life.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان و والدین آن ها از طریق تجربه of و مراقبت از زندگی، این بازتاب را انجام داده اند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان و والدین آنها از طریق تجارب سلامت و مراقبت از زندگی بازتاب می کنند