1. We all see your point;there's no need to belabour it.
[ترجمه ترگمان]ما همه نکته شما را می بینیم؛ نیازی نیست که از آن استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]همه ما نقطه نظر شما را میبینیم؛ نیازی به آن نیست
2. There's no need to belabour the point - you don't need to keep reminding me.
[ترجمه ترگمان]نیازی نیست به این نکته اشاره کنی - لازم نیست به من یادآوری کنی
[ترجمه گوگل]لازم نیست که این نکته را تحمل کنید - لازم نیست که به من یادآوری کنید
3. I propose to belabour this point of view.
[ترجمه ترگمان]من پیشنهاد می کنم که این نقطه نظر را تایید کنم
[ترجمه گوگل]من پیشنهاد می کنم این نقطه نظر را تحمل کنم
4. I won't belabour the point, for this is a familiar story.
[ترجمه ترگمان]به این نکته توجه نمی کنم، چون این داستان آشنایی است
[ترجمه گوگل]من این نکته را نادیده نمی گیرم، زیرا این یک داستان آشنا است
5. There is no need to belabour the point here.
[ترجمه ترگمان]لازم نیست به این نکته اشاره کنی
[ترجمه گوگل]نیازی نیست که نقطه را در اینجا ببینی
6. Men began to belabour his shoulders, his head, his arms with sticks.
[ترجمه ترگمان]مردان شروع به تکان دادن شانه ها و سر و سرش و بازوهایش را با چوب فرو کردند
[ترجمه گوگل]مردان شروع به شلاق زدن، سر او، دستان خود را با چوب
7. More examples just belabour it.
[ترجمه ترگمان]مثال های بیشتری فقط آن را بررسی می کنند
[ترجمه گوگل]مثالهای بیشتری فقط آن را خراب کن
8. He seems to be looking for a man of straw to belabour.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد دنبال مردی پر کاه برای belabour می گردد
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد به دنبال یک مرد از نی به بلابور
9. While he was doing so, Moran started his Mary of Egypt, but the indignant crowd seizing his stick were about to belabour him, when they fell back bewildered anew by his close resemblance to himself.
[ترجمه ترگمان]در همان حال که این کار را می کرد، مورن مری را از مصر آغاز کرد، اما جمعیت خشمگین عصایش را گرفت و به او نزدیک شد
[ترجمه گوگل]در حالی که او این کار را انجام می داد، موران ماریان مصر را آغاز کرد، اما جمعیت خشمگین در حالی که چوبش را در آغوش می گرفت، او را می لرزاند، وقتی که با نزدیک شدن به خود، دوباره سر و سامان گرفت