کلمه جو
صفحه اصلی

cephalic


معنی : دماغی، راسی، وابسته به سر، وابسته به مغز کله
معانی دیگر : درون سر(ی)، در سوی سر، نزدیک سر، وابسته به سر یا جمجمه یا کاسه ی سر، سری، راسی
cephalic_
پسوند: (نشان دهنده ی) تعداد یا نوع سر(ها) [macrocephalic]

انگلیسی به فارسی

وابسته به سر، وابسته به مغز کله، دماغی، راسی


سرفه، راسی، وابسته به سر، وابسته به مغز کله، دماغی


انگلیسی به انگلیسی

پسوند ( suffix )
• : تعریف: having (such) a type of head or number of heads; -cephalous.

- brachycephalic
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل] brachycephalic
صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to the head.

(2) تعریف: located on or in, or directed toward, the head.

• pertaining to the head

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] سری تعلق داشتن یا وابسته بودن به سَر؛ خصوصاً در جهت یا به سو، یا قرار گرفته بر روی، درون یا نزدیک سر (مانند سپر سری یک اسکلت خارجی سخت پوست) که ناحیه سر را می پوشاند؛ یا یک تیغ یا خارسری که به وسیله سفالون یا سر یک تریلوبیت حمل می شود.

مترادف و متضاد

دماغی (صفت)
cacuminal, mental, cerebral, cephalic

راسی (صفت)
capital, cephalic, capitate, immovable

وابسته به سر (صفت)
cephalic

وابسته به مغز کله (صفت)
cephalic

جملات نمونه

1. cephalic index
شاخص سر،نمودار جمجمه

2. having a relatively long head with a cephalic index of under 7
[ترجمه ترگمان]داشتن سر نسبتا بلندی با شاخص cephalic زیر ۷
[ترجمه گوگل]داشتن یک نسبتا طولانی با شاخص کلسترول زیر 7 سال

3. Cephalic and cervical vesicles are inflations of the cuticle around the mouth opening and in the oesophageal region.
[ترجمه ترگمان]دانه های گردنی و گردنی از پوست اطراف دهانه ورودی و در ناحیه oesophageal استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]کیسه صفرا و سرویکس حباب های کوتیکول در اطراف دهانه باز و در منطقه غذاخوری است

4. Results The incidence of cephalic presentation dystocia was 2 7 %.
[ترجمه ترگمان]نتایج نمایش of نمایش cephalic ۲ % بود
[ترجمه گوگل]نتایج: میزان شیوع دیستروسیت دچار سفالیک 7/2٪ بود

5. Results: Over 50% cephalic vein patients had complications, about 30% of whose tubes were pulled out in halfway.
[ترجمه ترگمان]نتایج: بیش از ۵۰ درصد بیماران رگه رگه در حدود ۳۰ درصد از لوله های آن در نیمه راه بیرون کشیده شدند
[ترجمه گوگل]نتایج: بیش از 50٪ بیماران مبتلا به سرطان رحم عارضه ای داشتند، حدود 30٪ از لوله هایی که در نیمه راه کشف شدند

6. The nutrient vessels of cephalic vein.
[ترجمه ترگمان]رگ های ماده غذایی رگ زایی
[ترجمه گوگل]عناصر غذایی رگهای سرطانی

7. The superficial and deep communicating branches of cephalic vein.
[ترجمه ترگمان]رشته های ارتباطی سطحی و عمیق سیاه رگ cephalic
[ترجمه گوگل]شاخه های عمیق و عمیق ارتباطی رگهای سرطانی

8. Results Cephalic vein was well exposed with horizontal incision.
[ترجمه ترگمان]نتایج سیاه رگ cephalic به خوبی با برش افقی نوردهی شده بود
[ترجمه گوگل]نتایج: ورید کلفتال به خوبی با برش افقی مواجه شد

9. Conclusion: The cephalic vein and the cut coracobrachial muscle - short head of biceps brachii muscle must be medially spaced out.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: ورید اجوف و برش کوتاه ماهیچه عضلات دو سر بازو باید به فاصله کمی از هم فاصله داشته باشد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: ورید سفلی و عضله قرنیه کراکوبراچیال - سریعترین عضله دو طرفه بریچی باید به صورت میانی جدا شوند

10. Conclusion The cephalic vein or basilic vein in the elbow can be chosen for centripetal puncture during the early period of arteriovenous internal fistula in hemodialysis patients.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری سیاه رگ ریوی و یا سیاه رگ ریوی در بازو را می توان برای puncture centripetal در طول نخستین دوره فیستول درونی arteriovenous در بیماران hemodialysis انتخاب کرد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: ورید قلبی یا ورید basilic در آرنج میتواند در طول دوره اولیه فیستول داخلی شریانی عضلانی در بیماران همودیالیزی برای سوراخ کردن سنتریپتال انتخاب شود

11. Tubby body obesity, forehead, head cephalic, occipital and Yuhina are black, about 60 centimeters Yuhina.
[ترجمه ترگمان]چاقی بدن، پیشانی، cephalic، پس سر، پس سر و Yuhina سیاه، حدود ۶۰ سانتی متر مربع هستند
[ترجمه گوگل]چاق شدن چربی بدن، پیشانی، سرایت سینه، گوشه گوش و یوخینا سیاه و سفید است، حدود 60 سانتیمتر Yuhina

12. Having a head of medium breadth, with a cephalic index between 76 and 80.
[ترجمه ترگمان]داشتن یک سری of متوسط با یک شاخص cephalic بین ۷۶ تا ۸۰
[ترجمه گوگل]داشتن یک سر از عرض متوسط، با یک شاخص سرگیجه بین 76 و 80

13. The cephalic veins are sometimes difficult to isolate.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات ایزوله کردن veins دشوار است
[ترجمه گوگل]رگهای سرطانی گاهی اوقات دچار انزال می شوند

14. Their average Value, Satistics equation and Cephalic index were gotten by statistics analysis. And then their sex difference and district one were tested.
[ترجمه ترگمان]میانگین مقدار آن ها، معادله Satistics و شاخص cephalic به وسیله آنالیز آمار بدست آمد و سپس تفاوت جنسیت و ناحیه ای که مورد آزمایش قرار گرفت
[ترجمه گوگل]مقادیر میانگین آنها، معادله ی Satistics و شاخص Cephalic توسط تجزیه و تحلیل آمار بدست آمد و سپس تفاوت جنسیتی و منطقه ای آنها مورد آزمایش قرار گرفت

15. Objective:To investigate the application of cephalic presentation score in predicting the mode of labour in nulliparous women with term singleton fetus with cephalic presentation.
[ترجمه ترگمان]هدف: تحقیق در مورد کاربرد امتیاز نمایش cephalic در پیش بینی حالت کار در nulliparous زن با term singleton fetus با ارائه cephalic
[ترجمه گوگل]هدف: هدف از انجام این مطالعه، مقایسه نمره پیش بینی شیوع سرطان در پیش بینی شیوع زایمان در زنان مبتلا به زایمان با سابقه طولی تکامل جنینی است

cephalic index

شاخص سر، نمودار جمجمه


پیشنهاد کاربران

درجنین شناسی به معنی سَری است

His son sat down his head and his nose in the same way last night
پسر او ( پسرش ) دیشب سرو کله و دماغ خود را با خاک یکسان نمود


His son sat down his head and his nose in the same way last night
پسر او دیشب سرو کله و دماغ خود را با خاک یکسان نمود


کلمات دیگر: