دست خالی، بدون هیچ وسیله یا کمکی
bare hands
پیشنهاد کاربران
With my bare hands
Sayemohajer
با دستای خالی ام
Sayemohajer
با دستای خالی ام
دستِ خالی
انجام کاری بدون هیچ وسیله و ابزاری
بدون کمک دیگران
به عنوان مثال :
I had to fight him bare hands.
مجبور بودم با دست خالی، با او بجنگم.
انجام کاری بدون هیچ وسیله و ابزاری
بدون کمک دیگران
به عنوان مثال :
I had to fight him bare hands.
مجبور بودم با دست خالی، با او بجنگم.
کلمات دیگر: