کلمه جو
صفحه اصلی

beseech


معنی : تقاضا کردن، استدعاء کردن، التماس کردن، در جستجوی چیزی بودن
معانی دیگر : استدعای عاجزانه کردن، لابه کردن، تضرع کردن، کشتیار شدن، استدعا کردن

انگلیسی به فارسی

درجستجوی چیزی بودن، التماس کردن، تقاضا کردن، استدعا کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: beseeches, beseeching, beseeched, besought
(1) تعریف: to request urgently; implore.
مترادف: entreat, implore, invoke, pray
مشابه: ask, beg, crave, importune, petition, request, seek, solicit, supplicate

- I beseech your help.
[ترجمه ترگمان] به کمکت احتیاج دارم
[ترجمه گوگل] کمکم را از شما می خواهم

(2) تعریف: to address (someone) with an urgent request.
مترادف: adjure, beg, entreat, implore
مشابه: address, ask, petition, request, supplicate

- Help me, I beseech you!
[ترجمه ترگمان] به من کمک کنید، به شما التماس می کنم
[ترجمه گوگل] به من کمک کن، من از شما خواسته ام
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: beseechingly (adv.), beseecher (n.)
• : تعریف: to make an urgent request or appeal.
مترادف: appeal, entreat, implore, plead, sue
مشابه: ask, beg, demand, importune, petition, press, supplicate

• entreat, plead, beg, ask earnestly, request
if you beseech someone to do something, you ask them very insistently and desperately to do it; a literary word.

مترادف و متضاد

تقاضا کردن (فعل)
adjure, request, demand, beseech, bone, put in, solicit, sue, cry off

استدعاء کردن (فعل)
entreat, beseech, beg, invocate, invoke, supplicate

التماس کردن (فعل)
beseech, imprecate, solicit, supplicate, obtest, prig

در جستجوی چیزی بودن (فعل)
beseech

beg


Synonyms: adjure, appeal, ask, call upon, crave, entreat, implore, importune, invoke, petition, plead, pray, solicit, sue, supplicate


Antonyms: give, offer


جملات نمونه

1. i beseech you to tell me
استدعا می کنم به من بگویید.

2. the heart did many years beseech us for the cup of jamshid
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد.

3. I beseech you to forgive me.
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم مرا ببخشید
[ترجمه گوگل]من از شما می خواهم که مرا ببخشد

4. Stay a little longer, I beseech you!
[ترجمه ترگمان]کمی دیگر صبر کن، به تو التماس می کنم!
[ترجمه گوگل]کمی طولانی تر بمانید، من شما را التماس می کنم!

5. Earnestly did we beseech, but to no avail.
[ترجمه ترگمان]التماس می کردیم، اما فایده ای نداشت
[ترجمه گوگل]ما عاقلانه تلاش کردیم، اما فایده ای نداشتیم

6. Spare him, I beseech you.
[ترجمه ترگمان]از او خواهش می کنم که به او رحم کنید
[ترجمه گوگل]او را بخاطر بسپار

7. Each commander began to beseech his immediate superior for reinforcements.
[ترجمه ترگمان]هر فرمانده از مافوق نیروی کمکی به او التماس می کرد
[ترجمه گوگل]هر قوماندان شروع به پرستش فوری او برای تقویت نمود

8. Accuse me not, beseech thee, that I wear.
[ترجمه ترگمان]از تو خواهش می کنم از تو خواهش کنم که من آن را بپوشم
[ترجمه گوگل]من را متهم نکن، ببخشید که من می پوشم

9. I beseech Euodias, and beseech Syntyche, that they be of the same mind in the Lord.
[ترجمه ترگمان]به Euodias التماس می کنم و به Syntyche التماس می کنم که از همان نظر خداوند باشند
[ترجمه گوگل]من اویوایاس را تحسین می کنم و از Syntyche می خواهم که از خداوند متعجب باشند

10. Let us not, I beseech you, sir, deceive ourselves.
[ترجمه ترگمان]اجازه بدهید، من از شما خواهش می کنم، آقا، ما را فریب بدهید
[ترجمه گوگل]بیایید، من از شما خواهش میکنم، آقا، خودتان را فریب دهید

11. Let us not, I beseech you, sir, deceive ourselves longer.
[ترجمه ترگمان]از شما خواهش می کنم که بیش از این خود را فریب بدهید
[ترجمه گوگل]بیایید، من از شما خواسته، آقا، خودمان را فریب می دهیم

12. Yea, I beseech thee also, true yokefellow, help these women, for they labored with me in the gospel, with Clement also, and the rest of my fellow-workers, whose names are in the book of life.
[ترجمه ترگمان]آری، استدعا دارم که به این زنان کمک کنید، زیرا آن ها با من در انجیل، با کلمنس، و بقیه همکارانم، که نامشان در کتاب زندگی است، کار می کنند
[ترجمه گوگل]بله، من نیز از شما می خواهم که یک عالم واقعی باشد، به این زنان کمک کنید؛ زیرا آنها در انجیل با من کار کردند، همراه با کلمنت و سایر همکارانم که اسمشان در کتاب زندگی است

13. Of what Church, I beseech you?
[ترجمه ترگمان]به چه کلیسایی، به تو التماس می کنم؟
[ترجمه گوگل]از چه کلیسایی، از شما خواسته ام؟

14. O LORD God of Israel, I beseech thee, tell thy servant.
[ترجمه ترگمان]ای پروردگار متعال، از تو خواهش می کنم به نوکر خود بگو
[ترجمه گوگل]ای خداوند، خدای اسرائیل، من از تو می خواهم بنده خود بگو

15. But I beseech you, that I may not be bold when I am present with that confidence, wherewith I think to be bold against some, which think of us as if we walked according to the flesh.
[ترجمه ترگمان]ولی من از شما خواهش می کنم که وقتی با آن اعتماد و اطمینان فعلی حضور داشته باشم جسارت نخواهم کرد
[ترجمه گوگل]اما من شما را متقاعد می کنم که وقتی با این اعتماد به نفس حضور پیدا نمی کنم، به نظر من مخالف برخی از آن ها باشم، که به ما فکر می کنند، به طوری که بر اساس گوشت راه بروند

They knelt, beseeching God to save their lives.

زانو زدند و به خدا تضرع کردند که جانشان را نجات دهد.


I beseech you to tell me.

استدعا می‌کنم به من بگویید.


پیشنهاد کاربران

التماس کردن


کلمات دیگر: