بطورنامنظم، ازروی بیقاعدگی، بطورسیار
erratically
بطورنامنظم، ازروی بیقاعدگی، بطورسیار
انگلیسی به فارسی
بطور نامنظم
انگلیسی به انگلیسی
• in an unsettled manner, irregularly, without a fixed course, with a tendency to wander
جملات نمونه
1. Police stopped him for driving erratically.
[ترجمه موسی] پلیس او را به دلیل رانندگی نابهنجار متوقف کرد.
[ترجمه ترگمان]پلیس او را برای رانندگی نامنظم متوقف کرد[ترجمه گوگل]پلیس او را برای رانندگی بی رحمانه متوقف کرد
2. Being out of practice the team played very erratically.
[ترجمه ترگمان]بیرون بودن از تمرین، تیم به شکل غیر عادی بازی می کرد
[ترجمه گوگل]تیمی که از تمرین خارج شد، تیم بسیار ناکام بود
[ترجمه گوگل]تیمی که از تمرین خارج شد، تیم بسیار ناکام بود
3. In her study, books were arranged erratically on chairs, tables and shelves.
[ترجمه Shima] در مطالعه او ، کتابها به طور نامنظم روی صندلی ها ، میزها و قفسه ها ترتیب داده شدند.
[ترجمه موسی] در مطالعه وی ، کتابها به صورت نامنظم روی صندلی ها ، میزها و قفسه ها چیده شده بودند.
[ترجمه ترگمان]در اتاق کار، کتاب ها به طور غیر عادی روی صندلی ها، میزها و قفسه ها مرتب شده بود[ترجمه گوگل]در مطالعه خود، کتاب ها بر روی صندلی ها، جداول و قفسه ها مرتب شده بودند
4. The machine is working erratically - there must be a loose connection.
[ترجمه موسی] دستگاه به صورت نامنظم کار می کند - باید یک اتصال شل وجود داشته باشد.
[ترجمه ترگمان]ماشین به شکل نامنظم کار می کند - باید یک اتصال آزاد وجود داشته باشد[ترجمه گوگل]این دستگاه به طور غیرمستقیم کار می کند - یک اتصال شل وجود دارد
5. Her heart beating erratically, she obeyed, clasping her hands together to prevent her fingers from straying into his black hair.
[ترجمه ترگمان]قلبش به شدت می تپید و دست هایش را به هم وصل کرده بود تا از لای موهای سیاهش جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]قلب او به طور نامنظم بی نظیر است، او اطاعت کرد و دستانش را با هم مخلوط کرد تا انگشتانش را به موهای سیاهش ندهد
[ترجمه گوگل]قلب او به طور نامنظم بی نظیر است، او اطاعت کرد و دستانش را با هم مخلوط کرد تا انگشتانش را به موهای سیاهش ندهد
6. He always drives erratically.
[ترجمه ترگمان] اون همیشه به طرز مشکوکی رانندگی می کنه
[ترجمه گوگل]او همیشه بی رحم است
[ترجمه گوگل]او همیشه بی رحم است
7. His heart beat erratically.
[ترجمه ترگمان]قلبش به شدت می تپید
[ترجمه گوگل]قلب او به طور غیرمستقیم شکست خورد
[ترجمه گوگل]قلب او به طور غیرمستقیم شکست خورد
8. The redistribution of wealth, erratically pursued by successive governments since 194 was markedly reversed in the 1980s.
[ترجمه ترگمان]توزیع مجدد ثروت، که توسط دولت های متوالی تحت تعقیب قرار گرفت، از زمانی که ۱۹۴ به طور قابل توجهی در دهه ۱۹۸۰ معکوس شد
[ترجمه گوگل]توزیع مجدد ثروت، که از سال 194 به طور مداوم توسط دولت های پی در پی دنبال شد، در دهه 1980 به طور قابل توجهی تغییر یافت
[ترجمه گوگل]توزیع مجدد ثروت، که از سال 194 به طور مداوم توسط دولت های پی در پی دنبال شد، در دهه 1980 به طور قابل توجهی تغییر یافت
9. He has behaved wilfully and erratically, and shows no hint of getting a grip on the country's problems.
[ترجمه ترگمان]او به عمد و نامنظم رفتار کرده و هیچ نشانه ای از دست دادن به مشکلات کشور نشان نمی دهد
[ترجمه گوگل]او به طور اتفاقی و بی رحمانه رفتار کرده است و هیچ اشاره ای به دست زدن به مشکلات کشور ندارد
[ترجمه گوگل]او به طور اتفاقی و بی رحمانه رفتار کرده است و هیچ اشاره ای به دست زدن به مشکلات کشور ندارد
10. They are erratically distributed around the planet, and the gases they emit vary in outgassed particular matter.
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور نامنظم در اطراف سیاره پراکنده شده اند و گازهایی که منتشر می کنند در ماده خاص متفاوت هستند
[ترجمه گوگل]آنها در اطراف این سیاره بی وقفه توزیع می شوند و گازهایی که آنها در ماده خاصی از بین می روند متفاوت است
[ترجمه گوگل]آنها در اطراف این سیاره بی وقفه توزیع می شوند و گازهایی که آنها در ماده خاصی از بین می روند متفاوت است
11. He wore erratically laced army boots, and olive-green fatigues, and a heavy-knit dun brown sweater.
[ترجمه ترگمان]او چکمه پوشیده بود و چکمه های قهوه ای رنگی به تن داشت و یک پلیور قهوه ای تیره و قهوه ای به تن داشت
[ترجمه گوگل]او کفش های ارتش مچاله شده، و خستگی زیتون سبز و ژاکت قهوه ای قهوهای مایل به زرد سنگین را پوشید
[ترجمه گوگل]او کفش های ارتش مچاله شده، و خستگی زیتون سبز و ژاکت قهوه ای قهوهای مایل به زرد سنگین را پوشید
12. Also, the fallout from Chernobyl spread erratically, differing significantly from computer - generated models used by emergency planners.
[ترجمه ترگمان]همچنین اثرات ناشی از چرنوبیل به طور غیر منتظره ای از مدل های تولید شده کامپیوتری استفاده شده توسط برنامه ریزان اورژانس متفاوت بود
[ترجمه گوگل]همچنین فرسایش ناشی از چرنوبیل به طور نامنظم گسترش یافته است، به طور قابل توجهی از مدل های کامپیوتری که توسط برنامه ریزان اورژانس استفاده می شود، متفاوت است
[ترجمه گوگل]همچنین فرسایش ناشی از چرنوبیل به طور نامنظم گسترش یافته است، به طور قابل توجهی از مدل های کامپیوتری که توسط برنامه ریزان اورژانس استفاده می شود، متفاوت است
13. Adult prevalence rates swing erratically, from a staggering 3 8 percent in Botswana to less percent in Senegal.
[ترجمه ترگمان]میزان شیوع بیماری بزرگسالان به طور غیر عادی نوسان می کند، از ۳ درصد در بوتسوانا تا کم تر از ۱۰ درصد در سنگال
[ترجمه گوگل]میزان شیوع بزرگسالان به طور ناگهانی، از 8 8 درصد در بوتسوانا تا کمتر درصد در سنگال به دست می آید
[ترجمه گوگل]میزان شیوع بزرگسالان به طور ناگهانی، از 8 8 درصد در بوتسوانا تا کمتر درصد در سنگال به دست می آید
14. Adult prevalence rates erratically, from a staggering 3 8 percent in Botswana to less than 1 percent in Senegal.
[ترجمه ترگمان]میزان شیوع بزرگسالان به طور نامنظم از ۳ درصد در بوتسوانا به کم تر از ۱ درصد در سنگال کاهش یافت
[ترجمه گوگل]میزان شیوع بزرگسالان به طور غیرقابل پیش بینی، از 8 تا 8 درصد در بوتسوانا تا کمتر از 1 درصد در سنگال است
[ترجمه گوگل]میزان شیوع بزرگسالان به طور غیرقابل پیش بینی، از 8 تا 8 درصد در بوتسوانا تا کمتر از 1 درصد در سنگال است
پیشنهاد کاربران
گهگاهی
definition=به طوری که الگو یا حرکت آن یکنواخت یا منظم نباشد، غیر قابل پیش بینی
erratically ( adv ) =به صورت نامنظم، به صورت سیار، به طور سرگردان، به طور غیرقابل پیشبینی، به طور نابهنجار ، به صورت ناهماهنگ
مثال:
1 - Many factors affect purchasing power, such as inflation and erratic swings in the stock market.
بسیاری از عوامل بر قدرت خرید تأثیر می گذارند ، مانند تورم و نوسانات غیرقابل پیشبینی ( نامنظم ) در بازار سهام.
2 - The machine is working erratically - there must be a loose connection.
دستگاه به صورت نامنظم کار می کند - باید اتصال شل وجود داشته باشد.
3 - In her study, books were arranged erratically on chairs, tables, and shelves.
در مطالعه او ، کتابها به صورت ناهماهنگ ( نامنظم ) روی صندلی ها ، میزها و قفسه ها چیده شده بودند.
4 - She was stopped by the police for driving erratically.
وی به دلیل رانندگی نابهنجار توسط پلیس متوقف شد.
5 - Fish affected by the bacteria usually swim erratically and die rapidly.
ماهیانی که تحت تأثیر این باکتری قرار دارند معمولاً به صورت ناهماهنگ شنا کرده و به سرعت می میرند.
6 - The small plane seemed to be flying erratically.
به نظر می رسید هواپیمای کوچک در حال پرواز سرگردان است.
erratically ( adv ) =به صورت نامنظم، به صورت سیار، به طور سرگردان، به طور غیرقابل پیشبینی، به طور نابهنجار ، به صورت ناهماهنگ
مثال:
1 - Many factors affect purchasing power, such as inflation and erratic swings in the stock market.
بسیاری از عوامل بر قدرت خرید تأثیر می گذارند ، مانند تورم و نوسانات غیرقابل پیشبینی ( نامنظم ) در بازار سهام.
2 - The machine is working erratically - there must be a loose connection.
دستگاه به صورت نامنظم کار می کند - باید اتصال شل وجود داشته باشد.
3 - In her study, books were arranged erratically on chairs, tables, and shelves.
در مطالعه او ، کتابها به صورت ناهماهنگ ( نامنظم ) روی صندلی ها ، میزها و قفسه ها چیده شده بودند.
4 - She was stopped by the police for driving erratically.
وی به دلیل رانندگی نابهنجار توسط پلیس متوقف شد.
5 - Fish affected by the bacteria usually swim erratically and die rapidly.
ماهیانی که تحت تأثیر این باکتری قرار دارند معمولاً به صورت ناهماهنگ شنا کرده و به سرعت می میرند.
6 - The small plane seemed to be flying erratically.
به نظر می رسید هواپیمای کوچک در حال پرواز سرگردان است.
کلمات دیگر: