کلمه جو
صفحه اصلی

believable


معنی : قابل قبول، باور کردنی
معانی دیگر : باور کردنی، قابل قبول

انگلیسی به فارسی

باورکردنی، قابل‌قبول


قابل اعتماد، قابل قبول، باور کردنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: believability (n.)
(1) تعریف: able to be believed; credible; convincing.
مترادف: convincing, credible
متضاد: doubtful, dubious, incredible, unbelievable
مشابه: likely, sincere

- a believable story
[ترجمه ترگمان] یه داستان باور نکردنی
[ترجمه گوگل] داستان باورنکردنی
- a believable witness
[ترجمه ترگمان] یه شاهد قابل باور
[ترجمه گوگل] یک شاهد قابل اعتماد

(2) تعریف: convincing as a portrayal or representation of something real; true to life.
مترادف: convincing, true
متضاد: unconvincing
مشابه: realistic

- The antagonist was the only believable character in the show.
[ترجمه ترگمان] دشمن تنها شخصیت قابل باور قابل باور بود
[ترجمه گوگل] آنتاگونیست تنها شخصیت قابل اعتماد در نمایش بود
- The ingenue gave a believable performance.
[ترجمه ترگمان] The عملکرد قابل باور داشت
[ترجمه گوگل] درخشش باعث عملکرد قابل اعتماد شد

• credible, may be believed
something that is believable makes you think that it could be true or real.

مترادف و متضاد

قابل قبول (صفت)
acceptable, passable, admissible, tolerable, allowable, believable, receivable, acceptive

باور کردنی (صفت)
believable, plausible, credible, probable, likely

trustworthy


Synonyms: aboveboard, acceptable, authentic, colorable, conceivable, convincing, credential, credible, creditable, fiduciary, honest-to-God, imaginable, impressive, likely, persuasive, plausible, possible, presumable, presumptive, probable, rational, reasonable, reliable, satisfying, straight, supposable, tenable, tried, trusty, unquestionable, up front


Antonyms: inconceivable, incredible, unbelieveable, unconvincing, unreliable, unthinkable


جملات نمونه

1. it is not believable
باور کردنی نیست

2. All the characters were very believable.
[ترجمه ترگمان] همه شخصیت ها قابل باور بودن
[ترجمه گوگل]همه کاراکتر ها بسیار قابل اعتماد بودند

3. But I am very much believable, however, you'll get him to come.
[ترجمه ترگمان]با این حال، من خیلی باور پذیر هستم، شما او را به اینجا خواهید آورد
[ترجمه گوگل]اما من بسیار قابل اعتماد هستم، با این حال، شما او را به آمده است

4. It is hardly believable that such a pretty young lady is as bold as brass.
[ترجمه ترگمان]بعید است که چنین خانم جوان خوشگلی مثل مس باشد
[ترجمه گوگل]به سختی باور نکردنی است که چنین بانوی بسیار جوان به اندازه ی برنجی به اندازه ی برنج است

5. I find her story hardly believable.
[ترجمه ترگمان] داستانش رو به سختی باور می کنم
[ترجمه گوگل]من داستان او را باور ندارم

6. This excellent thriller is fast paced and believable.
[ترجمه ترگمان]این فیلم مهیج فوق العاده به سرعت در حال قدم زدن و believable است
[ترجمه گوگل]این هیجان عالی بسیار سریع و قابل اعتماد است

7. The complex plot is riveting and entirely believable.
[ترجمه ترگمان]این طرح پیچیده، جذاب و کاملا قابل باور است
[ترجمه گوگل]طرح پیچیده پرچین است و کاملا قابل اعتماد است

8. Her explanation certainly sounded believable.
[ترجمه ترگمان]توضیحات او مسلما باورکردنی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]توضیح او مطمئنا قابل اعتماد است

9. Courageous behaviour and dogged endurance are more believable here than in many other types of adventure-story.
[ترجمه ترگمان]رفتار شجاعانه و استقامت dogged در اینجا more از بسیاری از انواع دیگر داستان های ماجراجویانه است
[ترجمه گوگل]رفتار شجاعانه و استقامت سرسختانه در اینجا بسیار باورپذیر تر از بسیاری از انواع دیگر از داستان ماجراجویی است

10. I promise you, Doctor, the solution is quite believable.
[ترجمه ترگمان] بهت قول میدم، دکتر، راه حل کاملا قابل باوره
[ترجمه گوگل]من به شما قول می دهم، دکتر، راه حل کاملا قابل اعتماد است

11. In the opener, the action is believable, and the effects sharp.
[ترجمه ترگمان]در بازی اول، این عمل باورکردنی، و اثرات تیز است
[ترجمه گوگل]در درب بازکن، این عمل قابل اعتماد است و اثرات شگفت انگیز است

12. Very laudable, Leo, but hardly believable.
[ترجمه ترگمان]، خیلی عالی بود، لیو ولی باورکردنی نبود
[ترجمه گوگل]بسیار قابل ستایش، لئو، اما به سختی قابل اعتماد است

13. In addition, government policies need to be believable; banning cigarette advertising would almost certainly cut consumption.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر آن، سیاست های دولت باید قابل باور باشد؛ ممنوعیت تبلیغات سیگار به طور قطع مصرف را کاهش خواهد داد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، سیاست های دولت باید قابل اعتماد باشد؛ ممنوعیت تبلیغات سیگار تقریبا قطعا مصرف را کاهش می دهد

14. Her story is told in a straightforward, believable fashion.
[ترجمه ترگمان]داستان او به شکلی ساده و باورکردنی به او گفته می شود
[ترجمه گوگل]داستان او به روش ساده و معتبر گفته شده است

15. And the manslaughter charges were much more believable, and would be harder to fight.
[ترجمه ترگمان]و اتهام قتل بیشتر قابل باوره و مبارزه هم سخت تر میشه
[ترجمه گوگل]و اتهام قتل عمد بسیار بیشتر قابل اعتماد است و جنگیدن سخت تر خواهد بود

پیشنهاد کاربران

باورپذیر، پذیرفتنی

قابل باور


کلمات دیگر: