1. to avoid persecution or lying, he resorted to equivocation
برای احتراز از تعقیب قانونی یادروغگویی به ابهام گویی متوسل شد.
2. Equivocation is first cousin to a lie.
[ترجمه ترگمان] equivocation \"اولین پسر عموی\" a \"ه\"
[ترجمه گوگل]سوء تعبیر اولین پسر عموی خود است
3. He answered openly and honestly without hesitation or equivocation.
[ترجمه ترگمان]صادقانه و صادقانه، بدون تردید و بدون تردید جواب داد
[ترجمه گوگل]او به طور آشکار و صادقانه بدون تردید و یا تعصب پاسخ داد
4. These actions must be condemned without equivocation.
[ترجمه ترگمان]این اعمال باید بدون equivocation محکوم شود
[ترجمه گوگل]این اقدامات باید بدون تعصب محکوم شود
5. Why doesn't the President say so without equivocation?
[ترجمه ترگمان]چرا رئیس جمهور همچین حرفی رو بدون equivocation نداره؟
[ترجمه گوگل]چرا رئیس جمهور چنین بدون تعصب نمی گوید؟
6. It is probable that deliberate equivocation in respect of the intended sense of word forms is always to some extent odd.
[ترجمه ترگمان]این احتمال وجود دارد که گفت وگوهای عمدی در احترام به مفهوم مورد نظر اشکال واژه همیشه تا حدودی عجیب است
[ترجمه گوگل]احتمال این است که تعصب عمدی در رابطه با معانی در نظر گرفته شده از فرمهای واژگانی همیشه تا حدی عجیب و غریب است
7. This equivocation has carried through to his trade policy appointments.
[ترجمه ترگمان]این equivocation از طریق انتصابات سیاست تجاری خود انجام شده است
[ترجمه گوگل]این تعبیر از طریق قرار گرفتن در معرض خط مشی تجارت خود انجام شده است
8. You would wrong him and wrong yourself by equivocation of any kind.
[ترجمه ترگمان]تو او را اشتباه می کردی و خود را با equivocation از هر نوع دیگری اشتباه می کردی
[ترجمه گوگل]شما او را اشتباه می گیرید و خودتان با هرگونه تعبیری اشتباه می کنید
9. But Congressional equivocation also reflects Congressional ambivalence.
[ترجمه ترگمان]اما equivocation کنگره نیز نشان دهنده ambivalence های کنگره است
[ترجمه گوگل]اما تعصب کنگره همچنین بیانگر دوگانگی کنگره است
10. With caution, and with some equivocation, Bohr took a further step.
[ترجمه ترگمان]بور با احتیاط و با چند equivocation، قدم دیگری برداشت
[ترجمه گوگل]با احتیاط، و با برخی از تعصب، بور انجام گام بعدی
11. Then she with a pretty equivocation went on: " Julia is about my height. "
[ترجمه ترگمان]سپس با یک equivocation زیبا ادامه داد: \" جولیا در حدود قد من است \"
[ترجمه گوگل]سپس او با تعجب بسیار ادامه داد: 'جولیا در مورد ارتفاع من است '
12. Equivocation is Number 1 cousin to a lie.
[ترجمه ترگمان]equivocation عموزاده Number تا یک دروغ است
[ترجمه گوگل]سوء تعبیر پسر عموی شماره 1 به دروغ است
13. The fearful electorate found Reagan's outrage and can-do optimism more persuasive than the dour Brown's equivocation.
[ترجمه ترگمان]رای دهندگان هراس آمیز ریگان را خشمگین کردند و می توانند خوش بینی بیشتری نسبت به گفت وگوهای ریاکارانه براون انجام دهند
[ترجمه گوگل]رأی دهندگان ترسناک، خشم و غم و اندوه ریگان را بیشتر متقاعد کننده نسبت به تعصب دون براون می دانند
14. Sometimes an arguer will deliberately, sneakily equivocate, often on words like "freedom," "justice," "rights," and so forth; other times, the equivocation is a mistake or misunderstanding.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات یک arguer به عمد، \"عدالت\"، \"عدالت\"، \"حقوق\"، \"حقوق\" و غیره را به طور ارادی بیان می کند؛ زمان های دیگر، گفت وگوهای ریاکارانه یک اشتباه یا سو تفاهم است
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات یک استدلال عمدا، متواضعانه متضاد می شود، اغلب به کلمات مانند 'آزادی'، 'عدالت'، 'حقوق' و غیره؛ بار دیگر، تعصب اشتباه یا سوء تفاهم است