1- زنده 2- حاضر (در محل)، موجود، شخصا
in the flesh
1- زنده 2- حاضر (در محل)، موجود، شخصا
انگلیسی به فارسی
در گوشت
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: alive and present in person.
• in person
جملات نمونه
1. What's bred in the bone will come out in the flesh.
[ترجمه ترگمان]چیزی که در استخوان وجود دارد از گوشت بیرون می اید
[ترجمه گوگل]آنچه در استخوان به وجود می آید، در گوشت بیرون می آید
[ترجمه گوگل]آنچه در استخوان به وجود می آید، در گوشت بیرون می آید
2. I have seen her on television, but never in the flesh.
[ترجمه پونه] من او را در تلوزیون دیده ام، اما هرگز او را حضورا ندیدم
[ترجمه ترگمان]من او را در تلویزیون دیده ام، اما هرگز در گوشت ندیده ام[ترجمه گوگل]من او را در تلویزیون دیده ام، اما هرگز در گوشت
3. The Party was a thorn in the flesh of his coalition.
[ترجمه ترگمان]حزب یک خار در گوشت ائتلافی او بود
[ترجمه گوگل]حزب در جسد ائتلاف خود خرد شد
[ترجمه گوگل]حزب در جسد ائتلاف خود خرد شد
4. Thousands of fans gathered to see the band in the flesh .
[ترجمه ترگمان]هزاران طرفدار برای دیدن گروه در گوشت جمع شدند
[ترجمه گوگل]هزاران نفر از طرفداران برای دیدن گروه در گوشت جمع شدند
[ترجمه گوگل]هزاران نفر از طرفداران برای دیدن گروه در گوشت جمع شدند
5. I've seen her perform on television, but never in the flesh.
[ترجمه ترگمان]او را دیدم که در تلویزیون نمایش اجر می کند، اما هرگز در گوشت دیده نمی شود
[ترجمه گوگل]من او را دیده ام در تلویزیون، اما هرگز در گوشت
[ترجمه گوگل]من او را دیده ام در تلویزیون، اما هرگز در گوشت
6. His appearance in the flesh ended the rumours about his death.
[ترجمه ترگمان]ظهور او در گوشت، شایعات مرگ او را به پایان رساند
[ترجمه گوگل]ظاهر خود را در گوشت به شایعات مربوط به مرگ او پایان داد
[ترجمه گوگل]ظاهر خود را در گوشت به شایعات مربوط به مرگ او پایان داد
7. He looked much shorter in the flesh than on television.
[ترجمه ترگمان]او خیلی کوتاه تر از تلویزیون به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او در گوشت خیلی کوتاهتر از تلویزیون بود
[ترجمه گوگل]او در گوشت خیلی کوتاهتر از تلویزیون بود
8. I saw him very much in the flesh only half an hour ago.
[ترجمه ترگمان]من فقط نیم ساعت پیش او را در گوشت دیدم
[ترجمه گوگل]من فقط یک ساعت پیش او را در گوشت او دیدم
[ترجمه گوگل]من فقط یک ساعت پیش او را در گوشت او دیدم
9. Michael Jordan was my hero, and meeting him in the flesh was a real thrill.
[ترجمه ترگمان]مایکل جردن قهرمان من بود و با دیدن او در گوشت، یک هیجان واقعی بود
[ترجمه گوگل]مایکل جردن قهرمان من بود، و ملاقات او با گوشت هیجان واقعی بود
[ترجمه گوگل]مایکل جردن قهرمان من بود، و ملاقات او با گوشت هیجان واقعی بود
10. But now their enmity found its target in the flesh.
[ترجمه ترگمان]اما حالا دشمنی آن ها هدف آن را در گوشت پیدا کرده بود
[ترجمه گوگل]اما اکنون دشمنی آنها هدف خود را در گوشت یافت
[ترجمه گوگل]اما اکنون دشمنی آنها هدف خود را در گوشت یافت
11. He seems just as charming in the flesh as on television.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه به اندازه تلویزیون جذاب باشه
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد همانطور که در تلویزیون هم جذابیت دارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد همانطور که در تلویزیون هم جذابیت دارد
12. Bees and wasps will leave their stings in the flesh of their enemies, employing a similarly aggressive form of self-mutilation.
[ترجمه ترگمان]زنبورها و زنبورها نیش خود را در گوشت دشمنان خود رها می کنند و شکل تهاجمی مشابهی از ضرب و جرح خود را به کار می گیرند
[ترجمه گوگل]زنبورها و زنبورها گوشت دشمنان خود را از دست می دهند و از یک شکل مشابه تهاجمی خودکشی استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]زنبورها و زنبورها گوشت دشمنان خود را از دست می دهند و از یک شکل مشابه تهاجمی خودکشی استفاده می کنند
13. But you want to know what he's like, in the flesh?
[ترجمه ترگمان]اما شما می خواهید بدانید چه شکلی است، در گوشت؟
[ترجمه گوگل]اما شما می خواهید بدانید که او چطور است؟
[ترجمه گوگل]اما شما می خواهید بدانید که او چطور است؟
14. Fighting for its life causes chemical changes in the flesh.
[ترجمه ترگمان]جنگیدن برای زندگی اش باعث تغییرات شیمیایی در گوشت می شود
[ترجمه گوگل]مبارزه برای زندگی آن باعث تغییرات شیمیایی در گوشت می شود
[ترجمه گوگل]مبارزه برای زندگی آن باعث تغییرات شیمیایی در گوشت می شود
پیشنهاد کاربران
از نزدیک دیدن
حی و حاضر
در زندگی واقعی بودن نه در عکس و تصویر.
حضوری
خودم هستم، خودمم اینجا حی و حاضر
کلمات دیگر: