کلمه جو
صفحه اصلی

bewitchment


معنی : فریفتگی، فریب، طلسم، سحر، افسون
معانی دیگر : افسونگری، افسون زدگی، طلسم زدگی، جادو (bewitchery هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

فریفتگی، سحر، افسون


تحقیر، افسون، فریفتگی، فریب، سحر، طلسم


انگلیسی به انگلیسی

• enchantment, charm, spell

مترادف و متضاد

فریفتگی (اسم)
aberration, bewitchment, fascination

فریب (اسم)
bewitchment, conjuration, cheat, humbuggery, wile, allurement, lure, enticement, deception, deceit, fraud, delusion, temptation, seducement, magic, sorcery, bluff, bamboozle, bilk, bob, humbug, brogue, cantrip, imposture, swindle, defraudation, diabolism, hocus-pocus, goety, hoodoo, inveiglement

طلسم (اسم)
bewitchment, mumbo jumbo, amulet, talisman, spell, fetish, mascot, charm, incantation, cantrip, juju, joss, obeah, phylactery

سحر (اسم)
bewitchment, conjuration, dawn, charm, aurora, daydawn, dayspring, magic, witchcraft, enchantment, sorcery, black art, witchery, black magic, incantation, brightening, thaumaturgy, theurgy, wizardry

افسون (اسم)
bewitchment, fascination, conjuration, spell, charm, enchantment, glamor, incantation, juju

جملات نمونه

1. Why does this word have such-and-such bewitchment.
[ترجمه ترگمان]چرا این کلمه انقدر این قدر دردسر درست کرده بود
[ترجمه گوگل]چرا این کلمه چنین تحسین کننده ای دارد؟

2. Philosophy is a battle against the bewitchment of our intelligence by means of language.
[ترجمه ترگمان]فلسفه یک نبرد بر ضد the عقل ما با استفاده از زبان است
[ترجمه گوگل]فلسفه مبارزه با تحمیل هوش ما به وسیله زبان است

3. The "illness" in question is the bewitchment of intelligence by language.
[ترجمه ترگمان]\"بیماری\" در سوال the هوش با زبان است
[ترجمه گوگل]'بیماری' در این مورد، تبدیل شدن به اطلاعات توسط زبان است

4. His diagnosis of bewitchment put into motion the forces that would ultimately result in the death by hanging of nineteen men and women.
[ترجمه ترگمان]تشخیص او از bewitchment، نیروهایی را به حرکت واداشت که نهایتا منجر به مرگ ۱۹ مرد و زن می شدند
[ترجمه گوگل]تشخیص او از نومیدی بودن نیروهایی را که در نهایت منجر به مرگ توسط انباشته شدن نوزده مرد و زن می شود، تحمیل می کند

5. The convulsive symptoms that can be a result of consuming ergot tainted rye have also been said to be the cause of accusations of "bewitchment" that spurred the Salem witch trials.
[ترجمه ترگمان]علائم تشنج آمیزی که می تواند ناشی از مصرف گندم سیاه باشد نیز گفته شده است که علت اتهامات \"bewitchment\" است که منجر به محاکمه سالم witch شده است
[ترجمه گوگل]گفته شده است که علائم متفاوتی که می تواند منجر به مصرف چاودز مصرف شده از گوشت خوک شود، باعث اتهام 'تحریک پذیری' شده است که موجب تحریک آزمایش های جادوگر Salem شد

6. He wanted to get away from the woman, had even begun to detest her, because with her hateful black eyes and some sort of bewitchment she had deprived him of his self-control.
[ترجمه ترگمان]می خواست از آن زن دور شود، حتی از او متنفر شده بود، چون با چشمان سیاه و پر hateful او را از تسلط بر خود محروم کرده بود
[ترجمه گوگل]او می خواست از زن دور شود، حتی شروع به ازدحام کردن او کرد، چرا که با چشمان سیاه پوست نفرت انگیزش و نوعی تحقیرش او را از کنترل خود محروم ساخت


کلمات دیگر: