کلمه جو
صفحه اصلی

devotedly


معنی : فداکارانه
معانی دیگر : مخلصانه

انگلیسی به فارسی

متشکرم، فداکارانه


انگلیسی به انگلیسی

• loyally, faithfully, obediently, in a dedicated manner

مترادف و متضاد

فداکارانه (قید)
devotedly

جملات نمونه

1. Millions of fans follow the TV soap operas devotedly.
[ترجمه ترگمان]میلیون ها طرفدار با صمیمیت از سریال های تلویزیونی تلویزیون پیروی می کنند
[ترجمه گوگل]میلیون ها نفر از طرفداران اپرا صابون تلویزیون را متعهد می کنند

2. She nursed her husband devotedly through his last illness.
[ترجمه ترگمان]او از شوهرش تا آخرین بیماریش از او پرستاری می کرد
[ترجمه گوگل]او از طریق آخرین بیماری خود به طور داوطلبانه ازدواج کرد

3. Some stay after class and follow me devotedly around the campus.
[ترجمه ترگمان]بعضی ها بعد از کلاس می مانند و صمیمانه در اطراف محوطه مدرسه با من همراهی می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از کلاس ها باقی می ماند و من به طور اختصاصی در اطراف دانشگاه می روند

4. However that was, he labored long and devotedly on the statue and produced a most exquisite work of art.
[ترجمه ترگمان]با این همه، او مدت ها در کنار مجسمه به زحمت می نشست و کاره ای هنری بسیار زیبایی را به وجود می آورد
[ترجمه گوگل]با این حال، او به مدت طولانی و متعهدانه به مجسمه کار کرد و یک اثر عالی از هنر را تولید کرد

5. Behind every successful man is a devotedly followed busy schedule rather than a woman.
[ترجمه ترگمان]پشت هر یک از افراد موفق، به جای یک زن، یک برنامه شلوغ و پر مشغله دنبال می شود
[ترجمه گوگل]پشت هر مرد موفق یک برنامه شلوغ و مستبدانه دنبال شده به جای یک زن است

6. But why it is so devotedly attached to it a long time?
[ترجمه ترگمان]اما چرا این همه از صمیم قلب به آن وابسته است؟
[ترجمه گوگل]اما چرا آنقدر به طور دائمی به مدت طولانی وابسته است؟

7. Has such a Outsize fool, Cherishes you devotedly, Hooting.
[ترجمه ترگمان]عجب احمقی است که شما را از صمیم قلب از هم جدا کرده اند،
[ترجمه گوگل]چنین احمق بی نظیری دارد، شما به طور عاطفی چشمانتان را می بینید

8. And Glass in turn wrote obsessively, devotedly, as if of some plaster saint, about his elder brother Seymour, his Literary Ideal.
[ترجمه ترگمان]و شیشه به نوبه خود obsessively و صمیمانه به برادر بزرگش سیمور، برادر بزرگ تر خود، نوشت
[ترجمه گوگل]و شیشه به نوبه خود نوشت: به طور خاص، به عنوان اگر از برخی از مقدس گچ، در مورد برادر بزرگتر خود سیمور، ایده آل ادبی خود

9. She lifted her eyes andbeamed devotedly into his, as her lips rose in a tender half - smile.
[ترجمه ترگمان]او چشمانش را بلند کرد و از او جدا شد، در حالی که لب هایش با لبخندی لطیف به هم می خورد
[ترجمه گوگل]او چشم هایش را به سمت او پرتاب کرد و لب های او را در یک نیمه منفرد افزایش داد

10. Millions of fans follow the TV devotedly.
[ترجمه ترگمان]میلیونها طرفدار از صمیم قلب از این تلویزیون پیروی می کنند
[ترجمه گوگل]میلیون ها نفر از طرفداران تلویزیون به طور اختصاصی به تلویزیون می روند

11. Behind every successful man is a devotedly followed hectic schedule rather than a woman.
[ترجمه ترگمان]پشت هر یک از افراد موفق، به جای یک زن، از یک برنامه پر جنب و جوش پیروی می کند
[ترجمه گوگل]پشت هر مرد موفق یک برنامه مشتاقانه دنبال شده است به جای یک زن

12. He loved his wife devotedly.
[ترجمه ترگمان]او همسر خود را از صمیم قلب دوست می داشت
[ترجمه گوگل]او عاشق همسرش بود

13. He served his master devotedly.
[ترجمه ترگمان]او از صمیم قلب به ارباب خود خدمت کرد
[ترجمه گوگل]او استاد خود را به طور مستقل خدمت کرده است

14. Learn extensively, inquire thoroughly, ponder prudently, discriminate clearly, and practice devotedly.
[ترجمه ترگمان]به طور وسیع بیاموزید، به طور کامل تحقیق کنید، به طور واضح و محتاطانه تامل کنید، به طور واضح و با صمیمیت عمل کنید
[ترجمه گوگل]فراگیری را بیاموزید، به طور کامل تحقیق کنید، با احتیاط فکر کنید، به وضوح تبعیض آمیز و تمرین کنید

پیشنهاد کاربران

دل و جان


کلمات دیگر: