1. Shortly after Columbus's epochal voyage, Magellan circumnavigated the globe.
[ترجمه ترگمان]کمی بعد از سفر تاریخی کریستوف کلمب، ماژلان وارد کره زمین شد
[ترجمه گوگل]مدت کوتاهی پس از سفر طولانی کلمبوس، ماژلان جهان را دور زد
2. Epochal angels: direction of the affaires of each generation and root race.
[ترجمه ترگمان]epochal فرشتگان: جهت of هر نسل و نژاد root
[ترجمه گوگل]فرشتگان قرون وسطایی: جهت امور هر نسل و نژاد ریشه
3. This product is epochal product most recently researched and developed.
[ترجمه ترگمان]این محصول به تازگی محصول بسیار مهمی است که اخیرا مورد تحقیق و توسعه قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]این محصول محصول اپوکال است که اخیرا مورد تحقیق و توسعه قرار گرفته است
4. The toolmaking observation was the most epochal of the three, causing a furor within anthropological circles because "man the toolmaker" held sway as an almost canonical definition of our species.
[ترجمه ترگمان]مشاهده toolmaking یکی از most این سه بود که موجب جنجالی در محافل anthropological شد، زیرا \"مرد the\" به عنوان یک تعریف تقریبا قانونی از گونه های ما به نوسان در آمد
[ترجمه گوگل]مشاهدات ابزار سازی از لحاظ عمومی ترین سه مورد بود که سبب خیزش در محافل انسان شناختی شد؛ زیرا 'مرد ابزار ساز' به عنوان تعریف تقریبا کانونی از گونه های ما تحت تأثیر قرار گرفت
5. Even this epochal discovery was not sufficient.
[ترجمه ترگمان]حتی این کشف تاریخی کافی نبود
[ترجمه گوگل]حتی این کشف مقطعی کافی نبود
6. These three steps constituted on epochal advance.
[ترجمه ترگمان]این سه مرحله پیشرفت بسیار مهمی را تشکیل دادند
[ترجمه گوگل]این سه مرحله به مرحله ایپوکال تبدیل شده است
7. The theme has the epochal character and the class character, the connotation sometimes has not.
[ترجمه ترگمان]موضوع، شخصیت برجسته و شخصیت طبقاتی را دارد، که این دلالت گاهی اوقات ندارد
[ترجمه گوگل]تم دارای شخصیت اپوخال و شخصیت کلاس است، گاهی اوقات اصطلاحا اشاره ای به آن نشده است
8. Marxism has 5 bright basic features: epochal, innovative, systematical, practical and people's.
[ترجمه ترگمان]مارکسیسم پنج ویژگی اساسی روشن دارد: epochal، نوآور، systematical، practical، و people
[ترجمه گوگل]مارکسیسم دارای 5 ویژگی اساسی روشن است: اپوکال، نوآورانه، سیستماتیک، عملی و مردم
9. Editorial: World Mutation or Epochal Challenge?
[ترجمه ترگمان]سرمقاله: جام جهانی یا چلنج کاپ؟
[ترجمه گوگل]سرمقاله: جهش جهانی یا چالش موقت؟
10. Economic globalization and regional regularization are the epochal characteristics in the world of today.
[ترجمه ترگمان]جهانی شدن اقتصادی و تنظیم منطقه ای ویژگی های بسیار مهمی در دنیای امروز هستند
[ترجمه گوگل]جهانی سازی اقتصادی و تنظیم منطقه ای، ویژگی های دوره ای در جهان امروز است
11. Columbus action might be divided into epochal action and individual action.
[ترجمه ترگمان]اقدام کلمب ممکن است به عمل بسیار بزرگ و اقدام فردی تقسیم شود
[ترجمه گوگل]اقدام کلمب ممکن است به عمل صلح آمیز و اقدام فردی تقسیم شود
12. Certainly, evidence of intelligent civilizations on planets orbiting distant stars would be an epochal event in human history.
[ترجمه ترگمان]مسلما، شواهدی از تمدن های هوشمند در سیاره ای که به دور ستارگان دور گردش می کنند، رویدادی بسیار مهم در تاریخ بشر خواهد بود
[ترجمه گوگل]بدیهی است، شواهدی از تمدن های هوشمند در سیاره هایی که در مدار ستاره های دور قرار دارند، یک رویداد اپوکال در تاریخ بشر خواهد بود
13. That sounds soft and mushy and commonplace, but in fact it can legitimately be called epochal.
[ترجمه ترگمان]این به نظر نرم و نرم و مبتذل است، اما در حقیقت می تواند به طور قانونی تاریخی باشد
[ترجمه گوگل]این به نظر می رسد نرم و مشتاق و عادی، اما در واقع آن را به طور قانونی می توان به نام اپوزیسیون
14. All of this will make Mr. Obama's trip less epochal.
[ترجمه ترگمان]همه اینها باعث می شود که سفر آقای اوباما کم تر اهمیت پیدا کند
[ترجمه گوگل]همه اینها سفر اوباما را کوتاه تر می کند
15. Will the election of Mr Obama prove to be another epochal event?
[ترجمه ترگمان]آیا انتخاب آقای اوباما یک واقعه تاریخی دیگر خواهد بود؟
[ترجمه گوگل]آیا انتخاب اوباما یک رویداد عصر دیگری خواهد بود؟