1. He strolled cheekily past the commissionaires for a free wash in the gentlemen's cloakroom.
[ترجمه ترگمان]او در رخت کن خانم ها به داخل اتاق رفت و در رخت کن خانم ها را می شست
[ترجمه گوگل]او به طور مرتب از کارکنان پیشخدمت برای شستشوی رایگان در رختکن آقایان گشت زنی کرد
2. I cheekily went across to a detached cottage and asked if it was possible to get a bite to eat.
[ترجمه حسن سالاری] با جسارت به یک کلبه خلوت رفتم و پرسیدم که آیا ممکن است چیزی برای خوردن داشته باشد?
[ترجمه ترگمان]به طرف یک کلبه متروک رفتم و از او پرسیدم آیا ممکن است چیزی برای خوردن پیدا کنم
[ترجمه گوگل]من به شدت به یک کلبه جداگانه رفتم و پرسیدم که آیا ممکن است برای خوردن نیش بخورید
3. As the GDK cheekily says on its first page, "This document describes the methods added to the JDK to make it more groovy. "
[ترجمه ترگمان]همانطور که the به شکل جلد اول خود می گوید، \" این سند روش های اضافه شده به the را توصیف می کند تا it بیشتری بسازد \"
[ترجمه گوگل]همانطور که GDK در صفحه اول خود می گوید، 'این سند روش هایی را که به JDK اضافه شده است را برای ساختن آن ها بیشتر می کند '
4. Acknowledging the ephemeral nature of security, Franklin cheekily said, "Three can keep a secret, if two of them are dead. "
[ترجمه ترگمان]فرانکلین با اذعان به ماهیت ناپایدار امنیت گفت: \" اگر دو نفر از آن ها مرده باشند، سه نفر می توانند رازی را حفظ کنند \"
[ترجمه گوگل]فرانکلین با تایید ماهیت طولانی مدت امنیت، 'اگر دو نفر از آنها مرده باشند، می توانند یک راز را حفظ کنند '
5. agents’ cellphones in the area, he cheekily had a box of doughnuts waiting for them when they raided his apartment.
[ترجمه ترگمان]اپراتورهای تلفن همراه در منطقه، او به طور منظم یک جعبه شکلاتی که زمانی که به آپارتمانش حمله کردند، داشت
[ترجمه گوگل]تلفن همراه عاملان در این منطقه، او به طرز شگفت آوری یک جعبه دونات در انتظار آنها بود وقتی که به آپارتمان خود حمله کردند
6. He would cheekily joke to the cameras and show genuine emotional reactions to setbacks and infectious delight when he succeeded.
[ترجمه ترگمان]او به طور منظم به دوربین اشاره می کرد و واکنش های عاطفی واقعی به عقب نشینی و شادی مسری را هنگامی که موفق شد، نشان می دهد
[ترجمه گوگل]او به دوربین های عجیب و غریب خیره شد و واکنش های عاطفی واقعی را نسبت به عقب ماندگی ها و لذت های عفونی نشان داد
7. In a post-match press conference, the No10 cheekily attributed the goal to divine intervention, labelling it El Mano de Dios, or the Hand of God.
[ترجمه ترگمان]در یک کنفرانس مطبوعاتی پس از مسابقه، No۱۰ به طور کامل هدف مداخله الهی را به نام it د دیوس، یا دست خدا منتسب کرد
[ترجمه گوگل]در یک کنفرانس مطبوعاتی پس از مسابقات، No10 به طور جدی اهداف مداخله الهی را به عهده داشت، برچسب آن El Mano de Dios یا دست خداوند است
8. One might cheekily suggest the current Portugal coach could be justified in his assumption, if wages are anything to go by.
[ترجمه ترگمان]یکی ممکن است به صورت cheekily پیشنهاد کند که مربی فعلی پرتغال می تواند در این فرض موجه باشد، اگر دستمزدها هر چیزی باشد که باید پیش برود
[ترجمه گوگل]شاید بتوان گفت که مربی فعلی پرتغال می تواند بر اساس فرض او توجیه شود، اگر دستمزد به هر دلیلی باشد
9. Ground of our grinning cheekily scolds : Poor clever boy, true firm of your boy helper, be gutty!
[ترجمه ترگمان]زمین of به لبخند cheekily: پسرک باهوش، firm واقعی پسر تو، توپ را به دست بگیر!
[ترجمه گوگل]جسارت وحشتناک ما به طرز وحشیانه ای خنده دار پسر ضعیف باهوش، شرکت واقعی از دستیار پسر شما، گوته!
10. Mourinho cheekily offered Gallas to Arsenal in a straight swap for Cole this week.
[ترجمه ترگمان]مورینو به طور مرتب به آرسنال در یک مبادله مستقیم برای کول در این هفته پیشنهاد داده بود
[ترجمه گوگل]مورینیو در هفته جاری میلادی برای گالیله به آرسنال پیشنهاد داد
11. His cow cheekily asked him to steal their clothes.
[ترجمه ترگمان]cow از او خواهش می کردند که لباس های خود را بدزدند
[ترجمه گوگل]گاو او به طرز شگفت انگیزی از او خواست که لباس هایش را سرقت کند
12. S : ( cheekily ) You corrupted me.
[ترجمه ترگمان](به طور مرتب)شما مرا فاسد می کنید
[ترجمه گوگل]S (cheekily) تو مرا خراب کردی
13. He is also cheekily provocative.
[ترجمه ترگمان]همچنین به طور خاص تحریک آمیز به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]او همچنین گیج کننده تحریک آمیز است
14. The doctor saw my anxiety and chuckled, then winked at me cheekily .
[ترجمه ترگمان]دکتر اضطراب مرا دید و با دهان بسته خندید، سپس به من چشمک زد
[ترجمه گوگل]دکتر دیدم که اضطرابم را تحسین کردم و فریاد زدم، سپس به من نگاه کرد