کلمه جو
صفحه اصلی

bigoted


معنی : متعصب، متعصب و سرسخت
معانی دیگر : متعصب و سرسخت

انگلیسی به فارسی

متعصب و سرسخت


انگلیسی به انگلیسی

• intolerant of differing ideas and beliefs, prejudiced
someone who is bigoted has strong and often unreasonable opinions and will not change them, even when they are proved to be wrong.

مترادف و متضاد

متعصب (صفت)
furious, bigoted, fanatical, zealous, intolerant, rabid, dogmatic, hard-shell

متعصب و سرسخت (صفت)
bigoted

intolerant, prejudiced


Synonyms: biased, chauvinistic, dogmatic, narrow, narrow-minded, obstinate, opinionated, partial, partisan, sectarian, slanted, small-minded, twisted, unfair, warped


Antonyms: broad-minded, fair, humanitarian, just, open-minded, tolerant, unprejudiced


جملات نمونه

1. he is a bigoted man
او مردی متعصب است.

2. He is so bigoted that it is impossible to argue with him.
[ترجمه ترگمان]به قدری سرسخت است که نمی توان با او بحث کرد
[ترجمه گوگل]او خیلی غافلگیر شده است که با او مخالف است

3. Robert is a self-centred, ambitious and bigoted man.
[ترجمه ترگمان]رابرت یک مرد خودخواه، جاه طلب و متعصب است
[ترجمه گوگل]رابرت یک انسان محور، بلندپرواز و فانی است

4. He's infamous for his bigoted sense of humour.
[ترجمه ترگمان]به خاطر bigoted و شوخ طبعی او بدنام است
[ترجمه گوگل]او برای احساس غم انگیز خود از طنز پوچ است

5. She's so bigoted that she refuses to accept anyone who doesn't think like her.
[ترجمه ترگمان]اون قدر bigoted که قبول نمی کنه هر کسی رو که مثل اون فکر نمی کنه قبول کنه
[ترجمه گوگل]او خیلی فریبنده است که او از پذیرفتن کسی که فکر نمی کند مانند او را نمی پذیرد

6. He was bigoted and racist.
[ترجمه ترگمان]اون خودخواه و نژاد پرست بود
[ترجمه گوگل]او متعصب و نژادپرست بود

7. We're a bigoted, racist group of ox-cart reactionaries who don't know which way the wind's blowing.
[ترجمه ترگمان]ما یک گروه سرسخت و نژاد پرست و نژاد گاو نر هستیم که نمی دانند باد کدام طرف می وزد
[ترجمه گوگل]ما یک گروه فاسد و نژادپرست از واکنشگرهای اکسپرس هستیم که نمی دانند که باد چگونه باد می شود

8. He was too narrow-minded and prejudiced - and bigoted.
[ترجمه ترگمان]او بیش از حد کوته فکر و prejudiced و متعصب بود
[ترجمه گوگل]او بیش از حد محدود و متواضع بود - و فریبنده

9. It would be narrow-minded and bigoted not to welcome these convergent developments.
[ترجمه ترگمان]It و متعصب بود که از این پیشرفت های convergent استقبال نمی کردند
[ترجمه گوگل]این امر می تواند بیتوجهی و فریبکارانه باشد تا از تحولات همگرا خوشش نیامد

10. Bigoted attitudes don't change very quickly.
[ترجمه ترگمان]نگرش ها به سرعت تغییر نمی کنند
[ترجمه گوگل]نگرش های متمرکز خیلی سریع تغییر نمی کنند

11. You're the most bigoted man I've ever met.
[ترجمه ترگمان]تو the مردی هستی که تا به حال دیدم
[ترجمه گوگل]تو مرد فانی با من هستی

12. Objective : To observe effect of treating bigoted facial paralysis by plum - blossom needle and embedding catgut.
[ترجمه ترگمان]هدف: برای مشاهده اثر رفتارهای متعصبانه صورت از طریق سوزن plum و embedding کردن catgut
[ترجمه گوگل]هدف بررسی تأثیر درمان فلج صورت فریاد زده با سوزن آلوئه و سقوط و تزیین چچم

13. Most bigoted people are intolerant of opposition.
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردم متعصب نسبت به مخالفت تعصب نشان می دهند
[ترجمه گوگل]اکثر مردم فریبکارانه از مقاومت مخدوش هستند

14. Nor can all the blame be placed upon bigoted employers.
[ترجمه ترگمان]و همچنین نباید تمام تقصیرها را به گردن کارفرمایان ناشنوا فرو برد
[ترجمه گوگل]همچنین نمی توان همه سرزنش را بر کارفرمایان فانی گذاشت

پیشنهاد کاربران

یک دنده

سرسخت. متعصب
Bigoted=narrow minded

تنگ نظر، کوتاه فکر
دبیر تنگ نظر bigoted teacher

bigoted policy
سیاست متعصبانه


کلمات دیگر: