کلمه جو
صفحه اصلی

beleaguer


معنی : محاصره کردن، احاطه کردن
معانی دیگر : در حصار گرفتن، از هر سو تاختن بر، به ستوه آوردن، عاجز کردن، مستاصل کردن، اذیت کردن

انگلیسی به فارسی

محاصره کردن، احاطه کردن


گیرنده، محاصره کردن، احاطه کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: beleaguers, beleaguering, beleaguered
مشتقات: beleaguerer (n.)
(1) تعریف: to lay siege to by surrounding with troops; besiege.
مشابه: beset, besiege

- The general beleaguered the city, and within days it fell.
[ترجمه ترگمان] ژنرال شهر را محاصره کرد و ظرف چند روز سقوط کرد
[ترجمه گوگل] به طور کلی شهر را محاصره کرده و در عرض چند روز آن سقوط کرد

(2) تعریف: to beset with hardships or difficulties.
مترادف: harass
مشابه: beset, besiege, torment

- The bombing of the city beleaguered the citizens for months.
[ترجمه ترگمان] بمباران شهر برای ماه ها، شهروندان را محاصره کرد
[ترجمه گوگل] بمباران شهر شهروندان ماه ها را محاصره کرد
- Beleaguered by problems at work, he had little time for his family.
[ترجمه ترگمان] با مشکلات سر کار، وقت کمی برای خانواده اش داشت
[ترجمه گوگل] او مشکلی در کار داشت، او زمان کمتری برای خانواده اش داشت

• surround with troops, besiege; harass

مترادف و متضاد

محاصره کردن (فعل)
begird, girt, surround, besiege, gird, blockade, beleaguer, encompass, environ, seal off

احاطه کردن (فعل)
envelop, circle, ring, sphere, skirt, beset, hoop, orb, hedge, encircle, beleaguer, hem, corral, encompass, girdle, environ, pale, cincture, circuit, clip, whelm, ensphere, impale, insphere, laager

harass, besiege


Synonyms: annoy, badger, bedevil, beset, blockade, bother, gnaw, harry, nag, persecute, pester, plague, put upon, set upon, siege, storm, tease, vex, worry


جملات نمونه

1. There have been seven coup attempts against the beleaguered government.
[ترجمه ترگمان]هفت کودتا علیه دولت محاصره شده انجام شده است
[ترجمه گوگل]هفت تلاش کودتا علیه دولت محاصره شده است

2. The beleaguered prime minister is coming under yet more pressure.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر محاصره شده تحت فشار بیشتری قرار دارد
[ترجمه گوگل]نخست وزیر محبوس تحت فشار بیشتری قرار دارد

3. Civilian trap in the beleaguer city has been airlifted to safety.
[ترجمه ترگمان]تله غیرنظامی در شهر beleaguer از طریق هوایی به مکان امن منتقل شده است
[ترجمه گوگل]تله غیرنظامی در شهر غرق شده برای ایمنی هواپیما شده است

4. The beleaguered party leader was forced to resign.
[ترجمه ترگمان]رهبر حزب محاصره شده مجبور به استعفا شد
[ترجمه گوگل]رهبر حزب محاربه مجبور به استعفا شد

5. Enemy troops beleaguered the city.
[ترجمه ترگمان]سربازان دشمن شهر را محاصره کرده اند
[ترجمه گوگل]سربازان دشمن شهر را محاصره کردند

6. The occupants of the beleaguered city had no means of escape.
[ترجمه ترگمان]ساکنان شهر محاصره شده هیچ راهی برای فرار نداشتند
[ترجمه گوگل]ساکنان شهر محاصره هیچ راهی برای فرار نداشتند

7. She beleaguered him with pleas for forgiveness.
[ترجمه ترگمان]او را با التماس طلب بخشش کرد
[ترجمه گوگل]او با درخواست برای بخشش او را محاصره کرد

8. The rebels continue their push towards the beleaguered capital.
[ترجمه ترگمان]شورشیان به فشار خود به سمت پایتخت محاصره شده ادامه می دهند
[ترجمه گوگل]شورشیان همچنان فشار خود را به سمت سرپائی تحت تعقیب ادامه می دهند

9. Civilians trapped in the beleaguered city have been airlifted to safety.
[ترجمه ترگمان]شهروندانی که در شهر محاصره شده به دام افتادند، از طریق هوایی به مکان امن منتقل شده اند
[ترجمه گوگل]افراد غیر نظامی که در شهر محاصره شده به دام افتاده اند، به سوی ایمنی حمل و نقل شده اند

10. Supplies are being brought into the beleaguered city.
[ترجمه ترگمان]آذوقه به شهر محاصره شده وارد می شود
[ترجمه گوگل]لوازم در حال ورود به شهر محاصره شده است

11. We are beleaguered by problems.
[ترجمه ترگمان]ما گرفتار مشکلات هستیم
[ترجمه گوگل]ما با مشکلی روبرو هستیم

12. The beleaguered ones might threaten complaint.
[ترجمه ترگمان]افراد محاصره شده ممکن است تهدید به شکایت کنند
[ترجمه گوگل]افراد متعهد ممکن است شکایت کنند

13. In early November Singh's beleaguered government lost a vote of confidence in the Lok Sabha.
[ترجمه ترگمان]در اوایل نوامبر، دولت محاصره شده سینگ رای اعتماد به \"لاک سب ها\" را از دست داد
[ترجمه گوگل]در اوایل ماه نوامبر حکومت مظنون سینگ، اعتماد به نفس لک صباح را از دست داد

14. There was no respite for the beleaguered retail sector.
[ترجمه ترگمان]هیچ فرصتی برای بخش خرده فروشی محاصره شده وجود نداشت
[ترجمه گوگل]هیچ محدودیتی برای بخش خرده فروشی محروم وجود ندارد

a beleaguered city

شهر در محاصره


She was beleaguered by naughty children.

بچه‌های شیطان او را به ستوه آوردند.


A beleaguered space program.

برنامه‌ی فضایی که از هر سو با اشکال مواجه است.



کلمات دیگر: