کلمه جو
صفحه اصلی

epitaph


معنی : نوشته روی سنگ قبر، وفاتنامه
معانی دیگر : (نوشته ی روی سنگ قبر) سنگ نبشته ی گور، گور نگاشت

انگلیسی به فارسی

وفات نامه، نوشته روی سنگ قبر


اپیتاپه، نوشته روی سنگ قبر، وفاتنامه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: epitaphic (adj.), epitaphist (n.)
(1) تعریف: on a gravestone or tomb, an inscription commemorating the dead person.

- For his epitaph, his widow chose words from one of his favorite poems.
[ترجمه ترگمان] بر روی سنگ قبرش، بیوه او کلمات یکی از اشعار مورد علاقه اش را انتخاب کرد
[ترجمه گوگل] او برای برپایی خود، بیوه خود را از یکی از اشعار مورد علاقه اش انتخاب کرد

(2) تعریف: a brief writing in praise of one who has died.

• inscription on a gravestone commemorating a deceased person
an epitaph is something written on a person's gravestone, or a sentence or short poem that summarizes a person's character.

مترادف و متضاد

نوشته روی سنگ قبر (اسم)
epitaph, hic jacet

وفات نامه (اسم)
epitaph

inscription on a gravestone


Synonyms: commemoration, elegy, epigraph, eulogy, hic jacet, legend, memorial, monument, remembrance, requiescat in pace, sentiment


جملات نمونه

1. his epitaph begins thus: i am iraj, iraj the honey-tongued
گورنگاشت او چنین آغاز می شود: ایرجم ایرج شیرین سخنم

2. These films stand as an epitaph to the great director.
[ترجمه ترگمان]این فیلم ها به عنوان کتیبه قبری برای کارگردان بزرگ در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]این فیلم ها به عنوان یک اپیتاپ به کارگردانی عالی تبدیل شده است

3. He wanted these lines as his epitaph.
[ترجمه ترگمان]او این سطور را بر روی سنگ قبر خود می خواست
[ترجمه گوگل]او این خطوط را به عنوان اپیتاپ خود خواند

4. His epitaph read:'A just and noble countryman'.
[ترجمه ترگمان]روی سنگ قبرش نوشته بود: یک روستایی شریف و شریف
[ترجمه گوگل]او به عنوان خوانده شده: 'یک همسر درست و نجیب'

5. It makes a fitting epitaph to a great career.
[ترجمه ترگمان]این کار سنگ مزار مناسبی برای کار بزرگی می سازد
[ترجمه گوگل]این یک اپیتاپه مناسب برای حرفه ای عالی است

6. She wrote the perfect epitaph for the poet.
[ترجمه ترگمان]او کتیبه کاملی برای این شاعر نوشت
[ترجمه گوگل]او اپیتاپ کامل برای شاعر را نوشت

7. Local people found the epitaph unseemly and ostracised the Parsons.
[ترجمه ترگمان]مردم محلی سنگ قبر را شایسته و شایسته خانواده پارسونز یافتند
[ترجمه گوگل]افرادی که مردم محلی را نابود کردند و پارسونز را محکوم کردند

8. Her film replays in my head, as an epitaph to some one else's dream.
[ترجمه ترگمان]فیلم او در ذهنم تکرار می شود، به عنوان سنگ قبری برای رویاهای یک فرد دیگر
[ترجمه گوگل]فیلم او در سر من، به عنوان epitaph به رویای یک نفر دیگر تکثیر می کند

9. It is an apt epitaph for him.
[ترجمه ترگمان]برای او یک سنگ قبر مناسب است
[ترجمه گوگل]این یک اپلیکیشن مناسب برای اوست

10. He wanted it as his epitaph and left it in a letter passed to his parents on his death.
[ترجمه ترگمان]او آن را روی سنگ قبر خود گذاشت و آن را در نامه ای که به پدر و مادرش در مرگش رسیده بود، گذاشت
[ترجمه گوگل]او این را بخاطر مرگش به عنوان پدر و مادرش می خواست و آن را در یک نامه به پدر و مادرش منتقل می کرد

11. When Mingus's vast orchestral work Epitaph was given its posthumous premiere in 198 Adams was one of the main soloists.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که Mingus orchestral vast s به پایان رسید، پس از مرگش در ۱۹۸ Adams یکی از the اصلی بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که اپیزودیک ارکستر Mingus در سال 1982 اولین اثر پسین او را در سال 1983 دریافت کرد، آدامز یکی از اساتید اصلی بود

12. It is a sad epitaph to Salvador Allende.
[ترجمه ترگمان]این یک گور غمناک برای سالوادور آلنده است
[ترجمه گوگل]این یک التهاب غم انگیز به سالوادور آلنده است

13. Epitaph : a belated advertisement for a line of goods that has permanently discontinued.
[ترجمه ترگمان]epitaph: یک تبلیغ دیر هنگام برای یک خط از کالاهایی که برای همیشه متوقف شده است
[ترجمه گوگل]Epitaph: تبلیغات متوقف شده برای یک خط کالا که دائما قطع شده است

14. He tried to read the epitaph on the monument.
[ترجمه ترگمان]کوشید کتیبه قبری را که روی آن نوشته بود بخواند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد که بر روی بنای یادبود بخواند

15. The epitaph of Tang Dynastys maid of honor with particular writing format was a special cultural carrier.
[ترجمه ترگمان]کتیبه قبری که متعلق به تانگ Dynastys بود با قالب نوشتاری خاص، حامل فرهنگی ویژه ای بود
[ترجمه گوگل]اپیتاپه فامیل تانگ دینستیس با قالب خاصی از جمله یک حامل فرهنگی ویژه بود

his epitaph begins thus: I am Iraj, Iraj the honey-tongued

گورنگاشت او چنین آغاز می‌شود: ایرجم ایرج شیرین سخنم


پیشنهاد کاربران

قبرنوشته . قبرنوشت. گورنوشته. گورنوشت

epitaph ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: گورنبشته
تعریف: نوشتۀ کوتاهی که به یاد متوفی بر سنگِ قبر او می نگارند


کلمات دیگر: