1. You are my benefactress.
[ترجمه ترگمان]تو ولی نعمت من هستی
[ترجمه گوگل]تو خدای من هستی
2. He strikes, without knowing it, the bosom of the revolution, his benefactress.
[ترجمه ترگمان]ولی نعمت خود، بی آن که خود بداند،
[ترجمه گوگل]او بدون آنکه از آن آگاه باشد، اعتصاب می کند، لقب انقلاب، خیرخواه او
3. Mohammed was not the man to give an exclusive devotion to any one woman, but there is no doubt that, within the limit set by polygamy, he was genuinely fond of his wife and benefactress.
[ترجمه ترگمان]محمد مردی نبود که به هیچ زنی دلبستگی خاصی نشان دهد، ولی شکی وجود ندارد که در حد محدودی که از چند همسری تعیین شده بود، به زن و ولی نعمت خود بسیار علاقه مند بود
[ترجمه گوگل]محمد مردی نبود که به یک زن خاصی احترام بگذارد، اما هیچ شکی نیست که در حد مجاز چند گام، او واقعا از همسر و خویشاوندش دوست داشت
4. Tchaikovsky wrote that in 187 after the completion of his fourth symphony, in a letter to his benefactress, Nadezhda Von Meck, the widow of an industrialist.
[ترجمه ترگمان]Tchaikovsky در سال ۱۸۷ پس از پایان سمفونی چهارم خود نامه ای به خانم his، نادژدا Von، بیوه یک صنعت نوشت
[ترجمه گوگل]چایکوفسکی نوشت که در سال 187 پس از اتمام سمفونی چهارم خود، در نامه ای به خیرخواه خود، نادژدا ون مکک، بیوه یک صنعتگر
5. Whenever she was taken out, her ankles were chained together to permit only small steps and her benefactress held the end of her chain.
[ترجمه ترگمان]هر وقت که او را بیرون می بردند، قوزک پاهایش به هم زنجیر شده بود تا فقط یک قدم کوچک و ولی نعمت او به زنجیر کشیده شود
[ترجمه گوگل]هر زمان که او بیرون برود، مچ پا با هم زنجیر می شد تا گام های کوچکی را امتحان کند و خدمتگزار او پایان دادن به زنجیرش بود
6. Tchaikovsky wrote that in 187 after the completion of his fourth symphony, in a letter to his benefactress, Nadezhda Von Meck, the widow of an industrialist.
[ترجمه ترگمان]Tchaikovsky در سال ۱۸۷ پس از پایان سمفونی چهارم خود نامه ای به خانم his، نادژدا Von، بیوه یک صنعت نوشت
[ترجمه گوگل]چایکوفسکی نوشت که در سال 187 پس از اتمام سمفونی چهارم خود، در نامه ای به خیرخواه خود، نادژدا ون مکک، بیوه یک صنعتگر