1. the philanthropy of raul wallenberg is well-known
بشر دوستی رائول والن برگ مشهور است.
2. i appeal to your sense of philanthropy
من به حس بشردوستی شما متوسل می شوم.
3. Hospitals were built as a result of private philanthropy and government intervention.
[ترجمه ترگمان]بیمارستان ها در نتیجه دخالت های خصوصی و مداخله دولت ساخته شدند
[ترجمه گوگل]بیمارستان ها به عنوان یک نتیجه از بشردوستی خصوصی و مداخله دولت ساخته شد
4. The myth of philanthropy is quickly discredited by a realistic look at how older people lead their lives.
[ترجمه ترگمان]افسانه بشردوستی به سرعت با نگاهی واقع بینانه به این که چگونه افراد مسن زندگی خود را رهبری می کنند، بی اعتبار و بی اعتبار شده است
[ترجمه گوگل]اسطوره ی بشردوستانه به سرعت توسط یک نگاه واقع گرایانه به چگونگی زندگی سالخوردگان خود، بی اعتبار می شود
5. If it had been only philanthropy, would it have felt like it did?
[ترجمه ترگمان]اگر این عمل غیر دوستانه بود، آیا چنین می شد؟
[ترجمه گوگل]اگر این تنها بشردوستی بود، آیا احساس می کرد که این کار را کرده است؟
6. Another will place philanthropy on a pedestal and yet have a resentful, unforgiving spirit.
[ترجمه ترگمان]یک نفر دیگر در پایه یک پایه بزرگ کار می کند، و با این حال روحی سرکش و سرکش دارد
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از بشردوستانه ها بر روی پایه قرار خواهد گرفت و در عین حال یک روحیه خشمگین و بی پروا دارد
7. All that development and philanthropy disguised hard commercial policies.
[ترجمه ترگمان]همه آن توسعه و بشردوستی، سیاست های مالی سخت را تغییر دادند
[ترجمه گوگل]تمام این توسعه و بشردوستی سیاست های تجاری سختی را پنهان کرده است
8. Wanuskewin is a museum, a school, a philanthropy and an archaeological dig.
[ترجمه ترگمان]Wanuskewin یک موزه، یک مدرسه، یک بشردوستی و یک حفاری باستان شناسی است
[ترجمه گوگل]Wanuskewin یک موزه، یک مدرسه، یک بشردوستانه و یک کاوش باستان شناسی است
9. And I began to discover that his philanthropy was no longer casual now, but constant and systematic.
[ترجمه ترگمان]و کم کم متوجه شدم که بشردوستی او حالا دیگر عادی نیست، بلکه مدام و اصولی است
[ترجمه گوگل]و من شروع کردم به کشف کردن که بشردوستی او در حال حاضر غیر معمول است، اما ثابت و سیستماتیک است
10. Corporations also recognize the value of venture philanthropy, Engelhardt said, because some companies are increasing matching funds, allowing employees to direct corporate giving more fully.
[ترجمه ترگمان]Engelhardt گفت که شرکت ها همچنین ارزش سرمایه گذاری های مشترک را به رسمیت می شناسند، زیرا برخی از شرکت ها وجوه تطبیقی را افزایش می دهند و به کارمندان اجازه می دهند که شرکت را به طور کامل انجام دهند
[ترجمه گوگل]Engelhardt گفت که شرکت ها همچنین ارزش سرمایه گذاری در معرض خطر را به رسمیت می شناسند، زیرا برخی شرکت ها به افزایش بودجه های مربوطه کمک می کنند و کارکنان را قادر می سازد تا شرکت ها را به طور کامل تر هدایت کنند
11. You can abandon more money for philanthropy.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید پول بیشتر برای بشردوستی را رها کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید پول بیشتری برای بشردوستی رها کنید
12. Join this community event and celebrate philanthropy by recognizing this year's inductees into the Bartlesville Legacy Hall of Fame.
[ترجمه ترگمان]در این رویداد اجتماعی عضو شوید و با تشخیص رویداده ای بشردوستی از طریق تشخیص رویداده ای سال جاری به تالار مشاهیر میراث \"Legacy of\"، تقدیر و تشکر کنید
[ترجمه گوگل]به این رویداد اجتماعی بپیوندید و با به رسمیت شناختن متصدیان این سال به تالار مشاهیر بارتلزویل، بشردوست باشید
13. The Red Cross appeals to philanthropy.
[ترجمه ترگمان]صلیب سرخ درخواست بشردوستانه می کند
[ترجمه گوگل]صلیب سرخ به بشردوستی احترام می گذارد
14. Such philanthropy is encouraged by government.
[ترجمه ترگمان]چنین بشردوستی از سوی دولت تشویق می شود
[ترجمه گوگل]چنین خیرخواهانه توسط دولت تشویق می شود