کلمه جو
صفحه اصلی

bestride


معنی : با پاهای گشاد نشستن یا ایستادن
معانی دیگر : ایستادن یا نشستن به طوری که هر پا در یک طرف چیزی باشد (مثل هنگام اسب یا دوچرخه سواری)، نگهداری ودفاع کردن از

انگلیسی به فارسی

باپاهای گشاد نشستن یا ایستادن، نگه داری ودفاع کردن از


سرگردان باش، با پاهای گشاد نشستن یا ایستادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bestrides, bestriding, bestrid, bestridden, bestrode
(1) تعریف: to be astride of; straddle.

(2) تعریف: to cross or step over with long strides.

(3) تعریف: to tower over; dominate.
مشابه: dominate

• sit with one leg on either side; stand with one leg on either side

مترادف و متضاد

با پاهای گشاد نشستن یا ایستادن (فعل)
bestride

جملات نمونه

1. He bestrode the chair as though it were a horse.
[ترجمه ترگمان]طوری به صندلی تکیه داد که انگار اسب بود
[ترجمه گوگل]او صندلی را همانند اسب سوار کرد

2. America's media companies bestride the globe.
[ترجمه ترگمان]شرکت های رسانه ای آمریکا در سراسر دنیا تبلیغ می کنند
[ترجمه گوگل]شرکت های رسانه ای آمریکا جهان را سرزنش می کنند

3. He was a great leader that bestrode two centuries.
[ترجمه ترگمان]او رهبر بزرگی بود که دو قرن طول کشید
[ترجمه گوگل]او یک رهبر عالی بود که دو قرن را به دست آورد

4. The boy was bestriding the fence.
[ترجمه ترگمان]پسر داشت از حصار رد می شد
[ترجمه گوگل]پسر این حصار را برآورده کرد

5. The colossal monument bestrode the harbour.
[ترجمه ترگمان]این بنای یادبودی از لنگرگاه بود
[ترجمه گوگل]بنای بزرگی از بندر بندر را بازسازی می کند

6. He bestrode his house.
[ترجمه ترگمان]از خانه اش بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او خانه اش را بهتر کرد

7. This flawed titan bestrides the history of his age like a colossus.
[ترجمه ترگمان]این تیتان flawed تاریخ سن و سال او مثل یک مجسمه کوه پیکر بود
[ترجمه گوگل]این تیتان ناقص تاریخ سقوط خود را مثل یک غول پیکر به نمایش می گذارد

8. A lover may bestride the gossamer idles in the wanton summer air, and yet not fall.
[ترجمه ترگمان]یک عاشق ممکن است به bestride gossamer در هوای آزاد تابستان، و در عین حال سقوط نکند
[ترجمه گوگل]عاشق ممکن است بیدرنگ Gossamer در هوا در تابستان خسته کننده است، اما هنوز نمی افتد

9. He held himself ready to bestride the animal at a moment's notice, should flight become necessary.
[ترجمه ترگمان]خود را آماده کرده بود که در یک لحظه متوجه شود که حیوان باید پرواز کند
[ترجمه گوگل]او در حال آماده سازی برای رعایت نکردن حیوان در یک لحظه است، اگر پرواز لازم باشد

10. He gets on your bestride personally, face his leg, palmar touchdown is propped up with making.
[ترجمه ترگمان]به personally و bestride پا می گذارد، صورتش را با پایش بالا می گیرد، و با این کار، گل و لای را به هم وصل می کند
[ترجمه گوگل]او شخصا با شخصیت خود روبرو می شود، با چهره اش برخورد می کند، دست زدن به دست و پا زدن دست نخورده با ساختن است

11. You face him, bestride on his body one's knees.
[ترجمه ترگمان]با او روبه رو می شوید، و روی زانو هم خم می شود
[ترجمه گوگل]شما با او روبرو می شوید، زانوهایتان را روی بدن خود بگذارید

12. Rather than a benevolent "socialist" super power China, whose population is made up over 90% Han Chinese, will bestride the world as a racially homogeneous, and communalistic "Middle Kingdom.
[ترجمه ترگمان]به جای دولت \"سوسیالیستی\" چین، که جمعیت آن بیش از ۹۰ % از چینی های هان چین تشکیل شده است، جهان را به صورت یک قوم homogeneous و communalistic در نظر خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]چین، که جمعیت آن بیش از 90٪ هان چینی است، به جای یک قدرت فوقالعاده �سوسیالیست خیرخواه�، جهان را به عنوان یک قلمرو خاورمیانه نژادی یکپارچه و جمعی، برتری خواهد داد

The tall man bestrode the fence.

مرد قدبلند هریک از پاهای خود را در یک سوی نرده قرار داد.


پیشنهاد کاربران

نشستن روی اسب یا دوچرخه


کلمات دیگر: