اختلافنظر، دست پاچه کردن، مبهوت کردن، سراسیمه کردن، مشوش کردن
disconcerting
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• upsetting; that causes an emotional disturbance; disturbing
something that is disconcerting makes you feel worried or embarrassed.
something that is disconcerting makes you feel worried or embarrassed.
جملات نمونه
1. i find the news very disconcerting
این خبر برایم بسیار پریشان کننده است.
2. She had the disconcerting habit of saying exactly what she thought.
[ترجمه ترگمان]او عادت ناخوشایندی داشت که دقیقا آنچه را که فکر می کرد به زبان آورد
[ترجمه گوگل]او عادت دیوانه ای داشت که دقیقا همان چیزی را می گفت
[ترجمه گوگل]او عادت دیوانه ای داشت که دقیقا همان چیزی را می گفت
3. I found some of his personal habits rather disconcerting.
[ترجمه ترگمان]بعضی از عادات شخصی او تا حدی مغشوش بود
[ترجمه گوگل]من برخی از عادت های شخصی خود را در بر داشت ناسازگار
[ترجمه گوگل]من برخی از عادت های شخصی خود را در بر داشت ناسازگار
4. I found all that noise rather disconcerting.
[ترجمه ترگمان]همه این صداها تا حدی مغشوش بود
[ترجمه گوگل]من تمام این سر و صدا را نادیده گرفتم
[ترجمه گوگل]من تمام این سر و صدا را نادیده گرفتم
5. Even more disconcerting were the personality changes.
[ترجمه ترگمان]حتی گیج کننده تر نیز این بود که شخصیت تغییر کرد
[ترجمه گوگل]تغییرات شخصیت حتی بیشتر مخالف بود
[ترجمه گوگل]تغییرات شخصیت حتی بیشتر مخالف بود
6. What is truly disconcerting about the story is the result of the fall, and the divine purpose behind it.
[ترجمه ترگمان]آنچه واقعا در مورد این داستان نگران کننده است، نتیجه سقوط و هدف الهی پشت آن است
[ترجمه گوگل]آنچه واقعا در مورد داستان ناخوشایند است نتیجه سقوط و هدف الهی در پشت آن است
[ترجمه گوگل]آنچه واقعا در مورد داستان ناخوشایند است نتیجه سقوط و هدف الهی در پشت آن است
7. And the headmaster had a disconcerting habit of offering jobs to people he met at dinner parties.
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه عادت ناخوشایندی داشت که برای کسانی که در مهمانی های شام دیده می شدند، کار می کرد
[ترجمه گوگل]و سرپرست یک عادت دیوانه کننده برای ارائه شغل به افرادی که او در عروسی ها ملاقات کرده بود
[ترجمه گوگل]و سرپرست یک عادت دیوانه کننده برای ارائه شغل به افرادی که او در عروسی ها ملاقات کرده بود
8. Waters asked a few disconcerting questions.
[ترجمه ترگمان]وات رز چند تا سوال ناراحت کننده پرسید
[ترجمه گوگل]واترز چند سؤال دیوانه کرد
[ترجمه گوگل]واترز چند سؤال دیوانه کرد
9. It's a bit disconcerting to be minding your own business. Just getting on with things.
[ترجمه ترگمان]فکر کردن به کار خودت کمی ناراحت کننده است فقط دارم با یه چیزایی کنار میام
[ترجمه گوگل]این کمی ناراحت کننده است که به فکر کسب و کار خود باشید فقط با چیزها
[ترجمه گوگل]این کمی ناراحت کننده است که به فکر کسب و کار خود باشید فقط با چیزها
10. It's a bit disconcerting to be minding your own business.
[ترجمه ترگمان]فکر کردن به کار خودت کمی ناراحت کننده است
[ترجمه گوگل]این کمی ناراحت کننده است که به فکر کسب و کار خود باشید
[ترجمه گوگل]این کمی ناراحت کننده است که به فکر کسب و کار خود باشید
11. It would not be so disconcerting if they were all eaten, the poor wee souls.
[ترجمه ترگمان]اگر همه آن ها غذا می خوردند، این قدر ناراحت کننده نبود
[ترجمه گوگل]این نمی تواند خیلی محتاط باشد اگر همه آنها خورده شوند، نفس های فقیر فقیر
[ترجمه گوگل]این نمی تواند خیلی محتاط باشد اگر همه آنها خورده شوند، نفس های فقیر فقیر
12. However, it was still fairly disconcerting to receive some information yesterday from a Newcastle public relations company.
[ترجمه ترگمان]با این حال، دیروز برای دریافت برخی اطلاعات از یک شرکت روابط عمومی نیوکاسل، نسبتا ناراحت کننده بود
[ترجمه گوگل]با این حال، هنوز هم کاملا مخالف دریافت اطلاعات از دیروز از شرکت ارتباطات عمومی نیوکاسل بود
[ترجمه گوگل]با این حال، هنوز هم کاملا مخالف دریافت اطلاعات از دیروز از شرکت ارتباطات عمومی نیوکاسل بود
13. Howarth had a disconcerting glimpse of the barely controlled aggression beneath the mask of casual good humour.
[ترجمه ترگمان]هاگرید با عصبانیت به او نگاه کرد و با عصبانیت گفت: - بیا بریم
[ترجمه گوگل]هوآارت یک نگاه ابهامآمیز از تجاوز به سختی کنترل شده در زیر ماسک طنز معمولی داشت
[ترجمه گوگل]هوآارت یک نگاه ابهامآمیز از تجاوز به سختی کنترل شده در زیر ماسک طنز معمولی داشت
14. The reception desk is not at street level, which is a little disconcerting.
[ترجمه ترگمان]میز پذیرش در سطح خیابان نیست، که کمی نگران کننده است
[ترجمه گوگل]میز پذیرش در سطح خیابان نیست، که کمی ناراحت کننده است
[ترجمه گوگل]میز پذیرش در سطح خیابان نیست، که کمی ناراحت کننده است
پیشنهاد کاربران
مشوش کننده ، آشوب کننده، خجالت دهنده
آزار دهنده
نگران کننده
باعث سردرگمی ، خجالت زدگی، یا نگران کننده
ناراحت کننده
کلمات دیگر: