کلمه جو
صفحه اصلی

changeling


معنی : ادم دمدمی
معانی دیگر : ثابت، بی تغییر، دگرگون ناپذیر، (در افسانه های جن و پری) بچه ای که پریان به جای بچه ای که دزدیده اند می گذارند، بچه ی عوضی، (قدیمی) آدم متلون، آدم دمدمی، خائن، بچه ای که پریان بجای بچه ای که دزدیده اند میگذارند

انگلیسی به فارسی

بچه‌ای که پریان به‌جای بچه‌ای که دزدیده‌اند، می‌گذارند، (مجازاً) آدم دمدمی


تغییر دادن، ادم دمدمی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a baby secretly substituted for another.

• ugly child left by fairies in place of a pretty child (folklore); child which is substituted for another
in stories, a changeling is a baby who has been substituted for another baby by fairies.

مترادف و متضاد

ادم دمدمی (اسم)
fantast, changeling, whiffler

جملات نمونه

1. He was the changeling of the classic tale, thrust on good people, who was to repay good with evil.
[ترجمه ترگمان]او یکی از موجودات زنده داستان کلاسیک بود و به مردم خوب حمله می کرد، که قرار بود با شیطان تلافی کند
[ترجمه گوگل]او تغییری از داستان کلاسیک بود، رانده شدن به افراد خوب، که مجبور بودند با شر بدرفتاری کنند

2. September is a changeling, busy as a squirrel in a hickory tree, idle as a languid brook.
[ترجمه ترگمان]سپتامبر یک بچه سر راهی است، به عنوان یک سنجاب در یک درخت گردو، بی کار به عنوان یک جویبار سست
[ترجمه گوگل]سپتامبر تغییری است که به عنوان یک سنجاب در یک درخت هیکور مشغول است، به عنوان یک جریان ناپایدار بیکار است

3. Thirty years ago, in 194 I was a changeling who became a human again.
[ترجمه ترگمان]سی سال پیش، من بچه changeling بودم که دوباره انسان شدم
[ترجمه گوگل]سی سال پیش، در سال 194 من تغییراتی بودم که دوباره به انسان تبدیل شد

4. They were each nominated for acting prizes-she for Changeling and he for The Curious Case of Benjamin Button - but lost out, just as they did at the Golden Globes, Baftas and every other awards show.
[ترجمه ترگمان]آن ها نامزد دریافت جایزه شده بودند - او برای changeling و او برای مورد عجیب بنجامین باتن - اما همانطور که در گلدن گلوب، Baftas و هر جایزه دیگر از بین رفتند
[ترجمه گوگل]آنها هرکدام از اعضای جوایز اعطا شده بودند - او برای Changeling و او برای مورد عجیب و غریب بنجامین Button - اما از دست داد، همانطور که آنها در گلدن گلوب، Baftas و هر جایزه دیگر نشان داد

5. It couldnt be a random selection. A changeling must decide on a child the same age as he was when he had been kidnapped.
[ترجمه ترگمان]این یک انتخاب تصادفی نبود یک بچه changeling باید در همان سن و سالی که او ربوده شده بود تصمیم بگیرد
[ترجمه گوگل]این نمی تواند یک انتخاب تصادفی باشد یک تغییر در تصمیم گیری باید بر روی یک کودک همان سن که او ربوده شد تصمیم بگیرد

6. Take you with her(sentence dictionary), pitiful changeling?
[ترجمه ترگمان]شما را همراه او ببرید (فرهنگ لغت مجازات)، این موجود مردنی ترحم انگیز؟
[ترجمه گوگل]شما را با او (فرهنگ لغت جمله)، تغییرات رقت انگیز؟

7. Or better yet, I am a changeling—a word that describes within its own name what we are bound and intended to do.
[ترجمه ترگمان]یا بهتر است، من یک changeling هستم - کلمه ای که در نام خودش توضیح می دهد که ما چه چیزی هستیم و قصد انجام آن را داریم
[ترجمه گوگل]و یا بهتر است، من یک تغییر است - یک کلمه است که در نام خود را توصیف آنچه که ما محدود و در نظر گرفته شده برای انجام

8. This is true in the tales about the Changeling.
[ترجمه ترگمان] این دقیقا در مورد \"the\" راست میگه
[ترجمه گوگل]این در داستان های مربوط به چنگال درست است

9. I watched half of the movie Changeling this evening.
[ترجمه ترگمان]من نصف فیلم \"changeling\" رو امشب تماشا کردم
[ترجمه گوگل]من نیمی از فیلم Changeling این شب را تماشا کردم

10. September a changeling, busy a squirrel a hickory tree, idle a languid brook.
[ترجمه ترگمان]در ماه سپتامبر یک بچه changeling، یک سنجاب، یک سنجاب بود، یک جویبار معمولی بود
[ترجمه گوگل]سپتامبر یک تغییر، پر سر و صدا یک درخت هیکور، پر سر و صدا دروازه دروغین

11. Decades as a changeling had molded my appetites and energies, but she was all too human, growing heavier with each passing season.
[ترجمه ترگمان]ده سال گذشته که بچه changeling اشتهای و energies من را شکل داده بود، اما او خیلی انسان بود و با هر فصلی که می گذشت سنگین تر می شد
[ترجمه گوگل]دهها سال به عنوان یک تغییر، اشتهای و انرژی من را شکل داده بود، اما او هم خیلی انسان بود، با هر دوره گذرا سنگین تر شد

12. I have always felt like a changeling born into the wrong family.
[ترجمه ترگمان]من همیشه احساس یک بچه changeling را داشتم که در خانواده اشتباهی متولد شده
[ترجمه گوگل]من همیشه احساس تغییراتی در خانواده غلط داده ام

13. September is a changeling busy as squirrel in a hickory tree, idle as a languid brook.
[ترجمه ترگمان]سپتامبر یک بچه سر راهی است که به عنوان سنجاب در یک درخت گردو، بی کار به عنوان یک جویبار سست مشغول است
[ترجمه گوگل]سپتامبر تغییری است که به عنوان سنجاب در یک درخت هیکور مشغول است، به عنوان یک جریان ناپایدار بیکار

14. A changeling girl, age six, so shocked her new parents when she opened her mouth to speak that, thus frightened, they poured hot wax into each others ears and never heard an-other sound.
[ترجمه ترگمان]یک دختر بچه changeling، شش سال، پس وقتی دهانش را باز کرد تا حرف بزند، وقتی دهانش را باز کرد تا حرف بزند، آن قدر وحشت زده بودند که هر دو گوش خود را به هم می ریختند و صدای دیگری به گوششان نمی رسید
[ترجمه گوگل]دختر تغییری که سن شش سالگی داشت، وقتی که دهانش را برای گفتن باز کرد، به تازگی شوکه شده بود و به همین ترتیب، آن ها ترسیدند، موم داغ را به گوش های یکدیگر ریختند و هرگز صدای دیگری شنیدند

15. It plays tag with the wind. September is a changeling busy as a squirrel in a hickory tree, idle as a languid brook.
[ترجمه ترگمان]آن با باد بازی می کند سپتامبر یک بچه سر راهی است که به عنوان یک سنجاب در یک درخت گردو، بی کار به عنوان یک جویبار سست مشغول است
[ترجمه گوگل]این برچسب را با باد پخش می کند سپتامبر تغییری است که به عنوان یک سنجاب در یک درخت هیکور مشغول است، به عنوان یک جریان ناپایدار بیکار


کلمات دیگر: