کلمه جو
صفحه اصلی

aggrieve


معنی : ازردن، جور و جفا کردن، غمگین کردن
معانی دیگر : صدمه زدن (به اشخاص)، رنجه کردن، آزردن

انگلیسی به فارسی

آزردن، جور و جفا کردن، غمگین کردن


aggrieve، ازردن، جور و جفا کردن، غمگین کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: aggrieves, aggrieving, aggrieved
(1) تعریف: to distress or bring grief to; cause to suffer.
مشابه: distress, grieve

- His wife's coldness aggrieved him.
[ترجمه ترگمان] سردی همسرش هم او را ناراحت کرده بود
[ترجمه گوگل] سرماخوردگی همسرش او را ناراحت کرد

(2) تعریف: to injure by treating unfairly; give (someone) cause for complaint.
مشابه: abuse

• wrong, oppress; cause sorrow; offend

مترادف و متضاد

ازردن (فعل)
annoy, hurt, mortify, rile, afflict, fash, aggrieve, ail, vex, goad, prick, irk, irritate, harry, grate, harrow, gripe, nark, grit, lacerate, peeve, tar

جور و جفا کردن (فعل)
aggrieve

غمگین کردن (فعل)
aggrieve, disgruntle, grieve, sadden, make sorry

wrong


Synonyms: oppress, abuse, afflict


جملات نمونه

1. James was rather aggrieved at Cameron.
[ترجمه ترگمان]جیمز نسبت به کمرون ناراحت بود
[ترجمه گوگل]جیمز در کمرون آسیب دید

2. He felt aggrieved at not being chosen for the team.
[ترجمه ترگمان]او احساس کرد که نباید برای این تیم انتخاب شود
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که در انتخاب تیم نیست

3. The villagers felt deeply aggrieved by the closing of the railway station.
[ترجمه ترگمان]روستاییان به شدت از بستن ایستگاه راه آهن احساس ناراحتی کردند
[ترجمه گوگل]روستاییان در اثر بسته شدن ایستگاه راهآهن احساس عمیق می کردند

4. She was aggrieved at the insult.
[ترجمه ترگمان]از توهینی که به او کرده بود ناراحت بود
[ترجمه گوگل]او به این توهین آسیب زده بود

5. One aggrieved customer complained that he still hadn't received the book he had ordered several weeks ago.
[ترجمه ترگمان]یک مشتری رنجیده شکایت داشت که او هنوز کتاب را که چند هفته پیش سفارش داده بود دریافت نکرده است
[ترجمه گوگل]یک مشتری آسیب دیده شکایت کرد که هنوز کتابی را که چند هفته پیش دستور داده بود دریافت نکرده بود

6. His tone was by turns angry and aggrieved.
[ترجمه ترگمان]لحن صدایش توام با عصبانیت و ناراحتی بود
[ترجمه گوگل]صدای او عصبانی و ناراحت شد

7. She is the aggrieved person whose fiance & 1 & did not show up for their wedding.
[ترجمه ترگمان]او فردی aggrieved است که نامزدش & ۱ & برای عروسی آن ها حاضر نشد
[ترجمه گوگل]او فرد آسیب دیده است که عیسی * 1 * برای عروسی خود نشان نداده است

8. He had every right to feel aggrieved at the decision.
[ترجمه ترگمان]او حق داشت که با این تصمیم ناراحت شود
[ترجمه گوگل]او حق داشت که در تصمیم گیری احساس ناراحتی کند

9. I was aggrieved to find that someone had used my toothbrush.
[ترجمه ترگمان]من ناراحت بودم که می بینم یکی از مسواک من استفاده کرده
[ترجمه گوگل]من ناراحت شدم که کسی از مسواک من استفاده کرده است

10. I really feel aggrieved at this sort of thing.
[ترجمه ترگمان]من واقعا از این جور چیزها ناراحت می شوم
[ترجمه گوگل]من واقعا احساس می کنم به این نوع از چیزی آسیب زده است

11. She is the aggrieved person whose fiance did not show up for their wedding.
[ترجمه ترگمان]اون کسی هست که نامزدش برای عروسی شون نیومده
[ترجمه گوگل]او فرد آسیب دیده است که عروسش برای عروسی خود نشان نداده است

12. She felt aggrieved at that thought and the accompanying flare inside her.
[ترجمه ترگمان]اسکارلت احساس ناراحتی می کرد و در این فکر بود که accompanying در درونش زبانه می کشد
[ترجمه گوگل]او در آن اندیشه و درخشندگی همراه با آن احساس ناراحتی کرد

13. Sometimes aggrieved and frustrated citizens take matters into their own hands.
[ترجمه ترگمان]برخی اوقات شهروندان افسرده و ناراحت امور را به دست خودشان می گیرند
[ترجمه گوگل]بعضی اوقات شهروندان آسیب دیده و ناامید به مسائل خود دست می زنند

14. In malicious falsehood the aggrieved, in this case Miss Joyce, must show the Today's comments are false.
[ترجمه ترگمان]در این مورد دوشیزه جویس، در این مورد، باید اظهار نظر کرد که اظهارات امروز دروغ است
[ترجمه گوگل]در بدبختی مضطرب، در این مورد، خانم جویس، باید نشان دهد نظرات امروز نادرست است

پیشنهاد کاربران

زیان دیدن


کلمات دیگر: