1. There is no sense in bellyaching.
[ترجمه ترگمان]هیچ حسی در مورد بحث کردن نداریم
[ترجمه گوگل]در شکوفایی هیچ حسی وجود ندارد
2. He's always bellyaching about how much work he has to do.
[ترجمه ترگمان]اون همیشه در مورد اینکه چقدر کار باید بکنه غر میزنه
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد چگونگی کاری که او دارد باید انجام دهد
3. I wish you'd stop bellyaching and just get on with the job.
[ترجمه ترگمان] امیدوارم این بحث رو تموم کنی و فقط کار رو ادامه بدی
[ترجمه گوگل]من آرزو می کنم که شما را متوقف کند و فقط به کار خود ادامه دهید
4. She never stops bellyaching about money.
[ترجمه ترگمان]اون هیچ وقت درباره پول بحث نمی کنه
[ترجمه گوگل]او هرگز متوقف نمیشود در مورد پول
5. Stop bellyaching about money.
[ترجمه ترگمان]اینقدر درباره پول بحث نکن
[ترجمه گوگل]توقف بولینگ در مورد پول
6. He was thinking about his terrible bellyache.
[ترجمه ترگمان]او داشت به bellyache وحشتناک او فکر می کرد
[ترجمه گوگل]او در مورد شکم وحشتناکش فکر کرد
7. He just sat there, bellyaching about the price of the tickets.
[ترجمه ترگمان]اون فقط نشسته بود و در مورد قیمت بلیط ها بحث می کرد
[ترجمه گوگل]او فقط نشسته بود، در مورد قیمت بلیط ها شکوفه می کرد
8. Stop bellyaching all the time!
[ترجمه ترگمان]! همیشه این بحث رو تموم کن
[ترجمه گوگل]توقف بولینگ در همه زمان ها!
9. Gastralgia is a bellyache, mostly along with distention and fullness, acid regurgitation, and poor appetite etc.
[ترجمه ترگمان]Gastralgia یک bellyache است که اغلب همراه با distention و پری، اسید acid و اشتهای ضعیف است
[ترجمه گوگل]Gastralgia یک شکم شکم است که عمدتا همراه با انزال و پریشانی، انسداد اسید و اشتها و غیره است
10. Signifiable symptoms have diarrhea, pus and blood stool, bellyache and tenesmus .
[ترجمه ترگمان]علائم بیماری اسهال، اسهال و مدفوع، دل درد و tenesmus دارند
[ترجمه گوگل]علائم قابل علاج شامل اسهال، گلبول قرمز و گلبول های سفید، شکمی و تنگیون می باشد
11. The difference of water makes me feel bellyache.
[ترجمه ترگمان]تفاوت آب باعث می شود احساس راحتی کنم
[ترجمه گوگل]تفاوت آب باعث می شود که احساس خستگی را احساس کنم
12. They may complain of diarrhea or bellyache.
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است از اسهال و یا اسهال شکایت کنند
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است از اسهال یا شکم شکایت شکایت کنند
13. My next door neighbour gives me the bellyache, he has never a kind word for anyone.
[ترجمه ترگمان]همسایه بغلی من دل درد داره، هیچ وقت با کسی حرف نمیزنه
[ترجمه گوگل]همسایه بعدی من به من چشمانم را می گوید، هرگز برای کسی حرفی نزده است
14. That stuff will give you one fine bellyache.
[ترجمه ترگمان]اون خرت و پرت ها تو رو به درد می خوره
[ترجمه گوگل]این مسائل به شما یک چاقوی خوب را می دهد
15. My new partner gives me the bellyache.
[ترجمه ترگمان]هم کار جدیدم دل درد بهم میده
[ترجمه گوگل]شریک جدید من به من شکایت می کند