کلمه جو
صفحه اصلی

betting


معنی : شرط بندی
معانی دیگر : شرط بندی

انگلیسی به فارسی

شرط بندی


انگلیسی به انگلیسی

• gambling, wagering
gambling, wagering
betting involves making an agreement with someone about what you think will happen in the future. you give them a sum of money and either lose that money or gain more money according to whether you are right.
the betting is used in expressions like `what's the betting?' and `the betting is...' to suggest that something is very likely to happen or to be true.
see also bet.

مترادف و متضاد

شرط بندی (اسم)
betting, martingale

جملات نمونه

1. betting on horses
شرطبندی روی اسب

2. he has hedged his bet by betting on more than one horse
او با شرطبندی روی بیش از یک اسب از خود در مقابل باختن حمایت کرده است (امکان برد و باخت خود را کمتر کرده است).

3. It's a waste of money betting on that old nag!
[ترجمه ترگمان]حیف پول روی آن اسب پیر شرط بندی می کند!
[ترجمه گوگل]هدر دادن شرط بندی پول در آن نیش قدیمی!

4. We're betting all of our money.
[ترجمه ترگمان]همه پولمون رو شرط بندی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما شرط می بندیم تمام پول ما

5. He retrieved his losses by betting on a succession of winners.
[ترجمه ترگمان]او باخت خود را با شرط بندی بر روی جانشینی برندگان جبران کرد
[ترجمه گوگل]او از دست دادن خود را با شرط بندی بر روی یک پسزمینه برندگان بازیابی کرد

6. What's the betting that he gets his own way?
[ترجمه ترگمان]شرط می بندی که راه خودش رو باز می کنه؟
[ترجمه گوگل]شرط بندی که او راه خود را می کند؟

7. What's the betting Dan's involved in this somewhere?
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم دن در این جا چه نقشی داره؟
[ترجمه گوگل]Dan شرط بندی در این جا جایی است؟

8. People were betting on a further easing of credit conditions.
[ترجمه ترگمان]مردم بر روی کاهش بیشتر شرایط اعتباری شرط بندی می کردند
[ترجمه گوگل]مردم در حال افزایش شرط بندی شرایط اعتباری شرط بندی کردند

9. Some people are fond of betting.
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم عاشق شرط بندی هستند
[ترجمه گوگل]برخی از مردم علاقه مند به شرط بندی هستند

10. The betting is that he'll get his own way.
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم که خودش راه خودشو باز می کنه
[ترجمه گوگل]شرط بندی این است که او راه خود را دریافت می کند

11. The betting is that the experience will make Japan more competitive still.
[ترجمه ترگمان]شرط شرط بندی این است که این تجربه ژاپن را رقابتی تر می کند
[ترجمه گوگل]شرط بندی این است که تجربه ژاپن را رقابتی تر خواهد کرد

12. Betting can be as addictive as drinking or smoking.
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری می تواند به اندازه نوشیدن یا سیگار اعتیاد آور باشد
[ترجمه گوگل]شرط بندی می تواند به عنوان اعتیاد آور به عنوان نوشیدن و یا سیگار کشیدن

13. The party is betting that the presidential race will turn into a battle for younger voters.
[ترجمه ترگمان]حزب بر این باور است که رقابت ریاست جمهوری به مبارزه ای برای رای دهندگان جوان تبدیل خواهد شد
[ترجمه گوگل]حزب شرط می گذارد که مسابقه ریاست جمهوری به نفع رای دهندگان جوان تبدیل شود

14. He spends all his money betting on horses.
[ترجمه ترگمان]تمام پول های خود را خرج اسب می کند
[ترجمه گوگل]او تمام پول خود را بر روی اسب ها صرف می کند

15. What's the betting he'll be late?
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم که دیر خواهد شد؟
[ترجمه گوگل]شرط بندی که او دیر خواهد کرد چیست؟


کلمات دیگر: