1. a placid disposition
خلق و خوی آرام
2. the placid surface of the lake
سطح آرام دریاچه
3. Who gave me love placid who accompany me to see through the fleeting landscape.
[ترجمه ترگمان]چه کسی به من آرامش داد که با من همراه شد تا از آن منظره زودگذر تماشا کنم
[ترجمه گوگل]چه کسی به من عطا کرد که با من همراهی کند تا بتوانم از طریق چشم انداز پرطرفدار ببینم
4. A placid parent makes a placid home.
[ترجمه ترگمان] یه پدر آروم با آرامش خونه رو آروم میکنه
[ترجمه گوگل]یک پدر و مادر آرام خانه را آرام می کند
5. She sat still, placid and waiting.
[ترجمه ترگمان]آرام نشست، آرام و منتظر بود
[ترجمه گوگل]او نشسته، آرام و در انتظار است
6. She was a placid child who rarely cried.
[ترجمه ترگمان]او بچه آرامی بود که بندرت گریه می کرد
[ترجمه گوگل]او یک کودک آرام بود که به ندرت گریه می کرد
7. His normally placid dog turned on him and bit him in the leg.
[ترجمه Salma] سگ او که معمولا آرام بود به او حمله کرد و پای او را گاز گرفت
[ترجمه ترگمان]سگ آرام آرام او را مخاطب قرار داد و پایش را گاز گرفت
[ترجمه گوگل]سگ معمولی رقیبش او را در آغوش گرفت و او را در پا انداخت
8. The lake was placid and still under the moonlight.
[ترجمه ترگمان]در زیر نور مهتاب، دریاچه آرام و آرام بود
[ترجمه گوگل]دریاچه آرام بود و هنوز زیر نور ماه است
9. The setting sun turned the placid ocean into a sea of gold.
[ترجمه ترگمان]غروب خورشید، اقیانوس آرام را به دریای طلایی تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]خورشید خاموش، اقیانوس پهن را به دریای طلا تبدیل کرد
10. The placid and sensible character of the beginner's cob would be unsuitable for the racecourse, for example.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، شخصیت آرام و منطقی کوب مبتدی برای مسابقه اسب دوانی نامناسب خواهد بود
[ترجمه گوگل]شخصیت جسورانه و معقول کابین نوازنده، برای مثال، برای کلاس مسابقه مناسب نیست
11. He seemed to be placid and even cheerful.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که آرام و حتی بشاش باشد
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید مسخره و حتی شاد
12. An orangery filled with conservatory plants overlooks placid lawns and a fountain rising from a raised pool.
[ترجمه ترگمان]نارنجستان آکنده از گیاهان گلخانه بود و در میان چمن ها و چمن ها و a که از یک استخر بزرگ بالا می آمد
[ترجمه گوگل]یک پرتقال پر از گیاهان محافظتی چشم پوشی از چمنزارها و چشمه ای که از یک استخر بالا می رود
13. We drove through placid scenery,(sentence dictionary) past a ruined castle and so into Tuam.
[ترجمه ترگمان]ما از طریق مناظر آرام و فرهنگ لغت (فرهنگ لغت)گذشتیم و از یک قلعه ویران گذشتیم و به Tuam رسیدیم
[ترجمه گوگل]ما از طریق مناظر پراکنده، (فرهنگ لغت جمله) گذشته از یک قلعه ویران شده و به Tuam رفتیم
14. She sat still, placid and waiting, until he was clear up the steps.
[ترجمه ترگمان]آرام نشست، آرام و منتظر، تا اینکه از پله ها بالا رفت
[ترجمه گوگل]او هنوز نشسته، آرام و در حال انتظار، تا زمانی که مراحل روشن شده بود
15. There was a worried look on her normally placid face.
[ترجمه ترگمان]چهره آرام و آرام او حالتی حاکی از نگرانی وجود داشت
[ترجمه گوگل]یک نگاه نگران کننده به چهره ی معمول خود را پنهان کرد