کلمه جو
صفحه اصلی

airship


معنی : بالون، سفینهء هوایی
معانی دیگر : هواناو، کشتی هوایی، کشتى هوایى

انگلیسی به فارسی

سفینه هوایی، بالون


بالون، سفینهء هوایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a lighter-than-air aircraft, with its own propulsion system and steering control.
مترادف: blimp, dirigible
مشابه: balloon, ship

• lighter-than-air aircraft with propulsion and steering systems
an airship is an aircraft that is supported in the air by a large balloon filled with gas. passengers sit in a compartment underneath the balloon.
balloon which is driven by a propeller and can be steered

مترادف و متضاد

بالون (اسم)
balloon, airship, dirigible, zeppelin

سفینهء هوایی (اسم)
airship

جملات نمونه

1. Can you streamline this kind of airship?
[ترجمه ترگمان]آیا شما می توانید از این نوع سفینه استفاده کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این نوع بالون را بهینه سازی کنید؟

2. If necessary, the airship can stay up there for days to keep out of danger.
[ترجمه ترگمان]اگر لازم باشد کشتی هوایی می تواند چندین روز در آنجا بماند تا از خطر دور بماند
[ترجمه گوگل]در صورت لزوم، بال هواپیما می تواند برای چند روز در آنجا نگه داشته شود تا از خطر بیفتد

3. I could see a silver helium airship over the city centre.
[ترجمه ترگمان]می توانستم یک کشتی هلیوم نقره ای را روی مرکز شهر ببینم
[ترجمه گوگل]من می توانم یک بالون هلیو نقره ای را در مرکز شهر ببینم

4. She slipped off the coronet, and let the airship go dead.
[ترجمه ترگمان]او تاج را کنار زد و کشتی هوایی را رها کرد
[ترجمه گوگل]او از کورونیت بیرون زد و اجازه داد که بالون کشته شود

5. The great airship Graf Zeppelin cruises away from her moorings.
[ترجمه ترگمان]کشتی بزرگ کشتی هوایی Graf Zeppelin از moorings دور شد
[ترجمه گوگل]بال هواپیما Graf Zeppelin از جاده هایش دور می شود

6. The pygmies were gone, and below the airship was a soft desert of fine, white sand.
[ترجمه ترگمان]pygmies رفته بودند و زیر کشتی یک صحرای نرم و نرم و سفید بود
[ترجمه گوگل]پیکمی ها از بین رفته اند، و زیر بالون بیابان نرم شن و ماسه سفید بود

7. And the Skyship is a pressure airship, whereas the old airships had rigid bodies.
[ترجمه ترگمان]و the یک کشتی هوایی تحت فشار است، در حالی که the قدیمی بدن های سفت و سختی دارند
[ترجمه گوگل]Skyship یک بالون فشار است، در حالیکه بالون های قدیمی دارای جسم سخت بودند

8. After Shenzhou seventh airship replenishment propellant, to will launch the location with rocket docking and the vertical transportation, will carry on the final condition check and the confirmation.
[ترجمه ترگمان]بعد از بالن هفتم به نام سوخت تامین مجدد، که محل را با اتصال راکت و حمل و نقل عمودی راه اندازی خواهد کرد، شرایط نهایی بررسی و تایید آن را انجام خواهد داد
[ترجمه گوگل]پس از انفجار هفتگی بالگرد انفجاری شنوژو، که قرار است محل انفجار موشک و حمل و نقل عمودی را راه اندازی کند، بررسی و تأیید نهایی را انجام خواهد داد

9. Hunter the together corrupt big dirigible airship of member's vehicle of the whole line car brigade together and together shows up and truly invite each clansmen strongly a crest!
[ترجمه ترگمان]شکارچی که به وسیله کشتی به وسیله کشتی به وسیله یک کشتی هوایی به وسیله یک کشتی به یک سفینه فضایی برخورد می کند و به طور کامل هر یک از clansmen را به شدت بر فراز یک تاج دعوت می کند
[ترجمه گوگل]شکارچی، بالگرد بزرگ بالابر، وسیله نقلیه عضو از تمام تیغه خط ماشین با هم و با هم نشان می دهد و واقعا دعوت هر clansmen به شدت crest!

10. In 1936 Germany Began regular transatlantic airship passenger service.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۳۶ آلمان به طور منظم سفینه فضایی هوایی را آغاز کرد
[ترجمه گوگل]در سال 1936، آلمان خدمات حمل و نقل هوایی ایرلاین را به طور منظم آغاز کرد

11. Thirty - five persons on the airship and one person on the ground were killed.
[ترجمه ترگمان]سی و پنج نفر در کشتی هوایی و یک نفر روی زمین کشته شده اند
[ترجمه گوگل]سی و پنج نفر در بالون و یک نفر در زمین کشته شدند

12. During blastoff of the stratospheric airship by buoyancy, stable attitude control is needed.
[ترجمه ترگمان]در طول تخلیه سفینه فضایی به وسیله شناوری، کنترل وضعیت پایدار مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]در حین انفجار بارگیری استراتوسفیک با شناوری، کنترل نگرش پایدار مورد نیاز است

13. The part of a balloon or airship that carries people and cargo.
[ترجمه ترگمان]قسمتی از بالن یا کشتی هوایی که حامل مردم و کالا است
[ترجمه گوگل]بخشی از یک بالون یا بالون که مردم و محموله را حمل می کند

14. The airship settled down in a field.
[ترجمه ترگمان]کشتی هوایی در یک میدان مستقر شد
[ترجمه گوگل]بالگرد در یک میدان مستقر شد

15. The airship was completely burnt in a few seconds.
[ترجمه ترگمان]کشتی هوایی در عرض چند ثانیه کاملا سوخته بود
[ترجمه گوگل]بال هواپیما به مدت چند ثانیه سوخته شد

پیشنهاد کاربران

airship ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: کشتی هوایی
تعریف: هواگَردی موتوردار و سبک‏تر از هوا


کلمات دیگر: