1. In Chang - centric and more and land transportation, Yangzhou has played a key role.
[ترجمه ترگمان]در چانگ - centric و حمل و نقل زمینی و زمینی، Yangzhou نقش کلیدی ایفا کرده است
[ترجمه گوگل]در چانگ - محور و بیشتر و حمل و نقل زمینی، Yangzhou نقش مهمی ایفا کرد
2. The SNEP will employ the MPM1000 Net Centric Waveform Satellite Modem to provide Multi-Frequency-Time Division Multiple Access Bandwidth on demand technology for tactical mobile operations.
[ترجمه ترگمان]The از مودم ماهواره ای MPM۱۰۰۰ Centric Waveform استفاده خواهند کرد تا پهنای باند دسترسی چندگانه بخش چند فرکانسی را برای عملیات های تاکتیکی تلفن همراه فراهم کند
[ترجمه گوگل]SNEP مودم ماهواره ای MPM1000 Net Centric Waveform را برای ارائه پهنای باند چندگانه دسترسی بخش چند فرکانس-زمان به کار می گیرد تا عملیات تلفن همراه تاکتیکی انجام شود
3. The target is to guide the web - centric reengineering works.
[ترجمه ترگمان]هدف، هدایت کاره ای مهندسی مجدد وب محور است
[ترجمه گوگل]هدف این است که راهنمای کارهای مجدد مجدد وب - محور را هدایت کند
4. Presented distributed data - centric routing algorithm based on ant algorithm for sensor networks.
[ترجمه ترگمان]این الگوریتم، الگوریتم مسیریابی داده محور را براساس الگوریتم مورچه برای شبکه های سنسور توزیع خواهد کرد
[ترجمه گوگل]ارائه داده های توزیع - الگوریتم مسیریابی محور مبتنی بر الگوریتم مورچه برای شبکه های حسگر
5. Doppler centric frequency is influenced much greater than Doppler FM rate and azimuth resolution is.
[ترجمه ترگمان]فرکانس centric بسیار بزرگ تر از فرکانس FM داپلر و رزولوشن آزیموت می باشد
[ترجمه گوگل]فرکانس مرکزی داپلر تحت تأثیر بسیار بیشتری نسبت به Doppler FM است و رزولوشن Azimuth آن است
6. The flow field in liquid Wood's metal with centric gas bottom-blowing was predicted by a mathematical model.
[ترجمه ترگمان]میدان جریان در فلز مایع چوب با کف گاز محور، توسط یک مدل ریاضی پیش بینی شده بود
[ترجمه گوگل]میدان جریان در مایع فلز چوب با پایین آمدن گاز مرکزی توسط یک مدل ریاضی پیش بینی شده است
7. Yet, as culture - centric dictators, they bribed and remoulded the finest examples to their own needs.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به عنوان دیکتاتورهای محور، آن ها رشوه دادند و بهترین نمونه ها را به نیازهای خود تحویل دادند
[ترجمه گوگل]با این حال، به عنوان دیکتاتورهای محور فرهنگی، آنها بهترین نمونه را به نیازهای خود رشوه دادند
8. As a consumer - centric company, InBev attracts consumers through its winning brand portfolio.
[ترجمه ترگمان]InBev به عنوان یک شرکت مصرف کننده محور، مصرف کنندگان را از طریق سبد برند برنده خود جذب می کند
[ترجمه گوگل]InBev، به عنوان یک شرکت محور مصرف کننده، مصرف کنندگان را از طیف وسیعی از برند برنده خود جذب می کند
9. Theo - centric world view and value system.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه جهانی centric و سیستم ارزشی
[ترجمه گوگل]دیدگاه دنیای تئوریک و سیستم ارزش
10. The development character of network centric operation needs new simulation models and evaluation methods, to forecast the effect of manoeuver based on information superiority.
[ترجمه ترگمان]ویژگی توسعه عملیات شبکه محور به مدل های شبیه سازی و روش های ارزیابی نیاز دارد تا تاثیر of بر مبنای برتری اطلاعات پیش بینی شود
[ترجمه گوگل]ویژگی توسعه عملیات شبکه محور نیازمند مدلهای شبیهسازی جدید و روشهای ارزیابی برای پیش بینی تأثیر مانور بر اساس برتری اطلاعات است
11. We are customer - centric, very process driven, and enthusiastic about China Manufacturing.
[ترجمه ترگمان]ما مشتری محور، بسیار فرآیند محور، و مشتاق به تولید چین هستیم
[ترجمه گوگل]ما مشتری محور، فرآیند بسیار محکم و مشتاقانه در مورد تولید چین است
12. The purpose of the enterprise sales: customer - centric, service attitude as the first condition.
[ترجمه ترگمان]هدف از فروش شرکت: نگرش مشتری محور به عنوان شرط اول
[ترجمه گوگل]هدف از فروش شرکت مشتری مشتری - محور، نگرش خدمات به عنوان اولین شرط
13. And as Chinese diets become more meat centric, fears of the dangers in the fluctuation of pork prices led China to establish a top-secret "strategic pork reserve" in 200 the only one of its kind.
[ترجمه ترگمان]و از آنجا که رژیم های غذایی چینی به گوشت محور تبدیل می شوند، ترس از خطرات در نوسان قیمت گوشت خوک باعث شد که چین یک \"ذخیره pork استراتژیک\" را در ۲۰۰ تنها از نوع خود ایجاد کند
[ترجمه گوگل]و به این ترتیب که رژیم های چینی به مراتب بیشتر گوشت تبدیل می شوند، ترس از خطرات ناشی از نوسانات قیمت گوشت خوک، چین را برای ایجاد یک مخازن 'ذخیره خوک های استراتژیک استراتژیک' در سال 200، تنها از نوع خود ساخته است
14. Channel Vision: to operate the proliferation of industry - centric attitude into the development of the visual image.
[ترجمه ترگمان]چشم انداز کانال: گسترش نگرش صنعت محور به توسعه تصویر بصری
[ترجمه گوگل]چشم انداز کانال برای گسترش تکثیر نگرش صنعت به توسعه تصویر بصری