کلمه جو
صفحه اصلی

devilry


معنی : دو بهم زنی، فتنه، عمل شیطانی
معانی دیگر : (انگلیس)، سحر و جادو، رفتار شیطانی، ظلم یا بدجنسی شدید، فتنه انگیزی

انگلیسی به فارسی

عمل شیطانی، دو به‌هم‌زنی، فتنه، فتنه‌انگیزی


انگلیسی به انگلیسی

• uncontrolled mischievousness; wickedness, fiendishness; magic, witchcraft, works of the devil (also deviltry)

مترادف و متضاد

دو بهم زنی (اسم)
devilry, deviltry

فتنه (اسم)
seduction, riot, temptation, sedition, intrigue, devilry, insurrection

عمل شیطانی (اسم)
dodge, devilry

جملات نمونه

1. She's up to some devilry or other.
[ترجمه ترگمان]او به یک شیطان یا دیگر تعلق دارد
[ترجمه گوگل]او به برخی از شیطان و یا دیگر

2. Though I lack words to describe such devilry, I will try.
[ترجمه ترگمان]اگر چه من کلماتی برای توصیف این گستاخی ندارم، سعی خواهم کرد
[ترجمه گوگل]اگرچه من حرفی برای توصیف چنین شیطان نداشتم، سعی خواهم کرد

3. He must be out on some proper devilry, or he wouldn't miss the party.
[ترجمه ترگمان]باید یک جور کلک حسابی راه انداخته باشد، وگرنه مهمانی را از دست نخواهد داد
[ترجمه گوگل]او باید در برخی از شیطان های مناسب قرار گیرد یا او حزب را از دست ندهد

4. Who could tell what devilry the ingenious Americans were up to?
[ترجمه ترگمان]چه کسی می توانست بگوید که این آمریکایی های پست فطرت چه نقشه ای دارند؟
[ترجمه گوگل]چه کسی می توانست بگوید چه شیطان آمریکایی های نوظهور را می شناخت؟

5. Yet none of this external spin matched the turbulence and unlicensed devilry which possessed him when he was with Jen.
[ترجمه ترگمان]با این حال، هیچ یک از این spin خارجی با یک دوز شیطانی و بدون مجوز نبود که وقتی با جن بود، او را تسخیر کرده بود
[ترجمه گوگل]با این وجود هیچ یک از این چرخش خارجی، آشفتگی و شیطانهای بدون مجوز را که او را با ژن در اختیار داشت، مطابقت داد

6. But he didn't know that, and a perverse sense of devilry urged her to lead him on.
[ترجمه ترگمان]اما او این را نمی دانست و یک حس شیطانی شیطانی او را وادار می کرد که او را به سمت خودش هدایت کند
[ترجمه گوگل]اما او این را نفهمید و احساس خجالت زده از او خواست که او را رهبری کند

7. Finding she couldn't unseat him, she paused for breath, anticipating her next devilry.
[ترجمه ترگمان]چون دید که نمی تواند او را از روی زمین بردارد، برای نفس کشیدن مکث کرد و منتظر بود که شیطانی بعدی او باشد
[ترجمه گوگل]پیدا کردن او نمی تواند او را محکم کند، او برای نفس متوقف شد، پیش بینی شیاطین بعدی او

8. Don't forget that she has magic in her fingers and devilry dancing in her blood.
[ترجمه ترگمان]فراموش نکن که او جادو در انگشتانش دارد و شیطانی در خون او می رقصد
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که او در انگشتانش و سحر و جادو در خونش جادو می کند

9. While police displayed evidence of the gang's alleged subcutaneous devilry, international perfume makers were skeptical because the market for the material is small.
[ترجمه ترگمان]در حالی که پلیس شواهدی از این باند را به نمایش گذاشته است، سازندگان عطر بین المللی تردید داشتند؛ چرا که بازار برای این مواد کوچک است
[ترجمه گوگل]در حالی که پلیس شاهد شواهدی از ادعای زیر پوستی باند بود، تولیدکنندگان عطرهای بین المللی شک داشتند زیرا بازار برای این مواد کوچک است

10. Using derivatives except for bona fide insurance is regarded as devilry itself.
[ترجمه ترگمان]استفاده از مشتقات به جز یک بیمه، به خودی خود، به صورت devilry تلقی می شود
[ترجمه گوگل]با استفاده از مشتقات به استثنای بیمه شخص ثالث، به عنوان شیطان خود را در نظر بگیرید


کلمات دیگر: